Saturday, December 24, 2005

مرده ها با زندگان سخن می گويند

بر بلندای کوهستان به چشم ساده نگريستن دشوار است. خاصه که آن پايين ، طبيعت تا دورها گسترده باشد. بر بلنداي کوهستان در اعماق جنگل هاي ناپيداي لرستان.در آستانه رسيدن به فصلي نو که روزگار ديگر مي شود، مردمان به رخساره فصل چشم مي دوزند و گريبان چاک مي کنند. اينجا طبيعت آذين مي بندد و جهان چشم مي گشايد.سبزه ها زمين را آراسته اند و هوا در تپشي موزون جشن مي گيرد. مردمان به عادت هميشه ، به فصل نو خويش را آماده مي سازند، زندگي اينجا با ضرباهنگ طبيعت پيش مي رود . چشم که باز کني مردماني را مي بيني که در نکوداشت سال تازه به رخساره طبيعت دست مي کشند. در اينجا آيين ها پاس داشته مي شوند.ميان مرگ و زندگي فاصله اي نيست. ميان آنان که رفته اند و آنان که مانده اند. براي مردگان در پنج شنبه آخر سال گريستن رسمی بي معني است ، خيرات مي دهند.شستن آرامگاه ها، زيارت امامزاده ها و تبريک گفتن سال نو به آنها که نيستند. اين آداب همه از قدرت فرهنگ شفاهي مردماني خبر مي دهد که با استفاده از عناصر طبيعت با زندگي و مرگ ارتباط برقرار مي کنند. کسي نمي ميرد. آن که مرده، نمرده و در طبيعت اطراف ما پرسه مي زند.سال نو را بايد به آنها نيز تبريک گفت. اين رسم کهن ايلياتي رفتاري پيچيده است

ارغوان هاي زيبا گل داده اند. ارغواني... بوي گلها مي آيد. براي آخر سال. براي پنجشنبه آخر سال. اينجا به رسمي کهن هر خانواده اي به خانه بزرگ خويش مي روند.در آنجا هر خانواده اي چيزي به خيرات مي آورد و در کنار هم براي خاطر مردگان دعا مي خوانند. سال در گردش است ، روزها مي گذرند، زمين نونوار مي شود، چرخ مي گردد، آسمان آبي مي شود، درختان در سبزي دوباره تعميد مي شوند. اينجا لرستان است. کهن ديار دور سرزمين. با مردماني به رنگ اساطير و آيين هايي کهن. در شکوفه بادام ها رنگ مي گيري ، در گره سبزه ها گير مي افتي. به آيين هاي ديرين ايل خرسندي دوباره نشان مي دهي.اينجا طبيعت و انسان در کار همديگر، در نظمي طبيعي به کار خويش مي پردازند. پروانه اي در هوا مي چرخد، عقابي بر فراز دور مي زند، گلي سر بر مي آورد و درختي جوانه مي زند. آيين ها پاس داشته مي شود و خانه ها را عطر طبيعت فرا مي گيرد.
آيين هاي کهن سرزمين از فصول مشترک ارتباط ميان انسانهايي خبر مي دهند که روزگارهاي دور و ناپيدا را از رهگذر اين ارتباط به هم وصل کرده اند. اين که ريشه اين آيين ها در کجاست، اين که اين آيين ها چگونه و از طريق سينه به سينه چگونه انتقال يافته اند، اين که چه کسي ، چگونه ، چرا و از چه زماني به اين کار مبادرت مي ورزيده کاري دشوار است.هر منطقه اي ، هر ايلي ، هر قومي ، هر نژادي و هر کشوري به فراخور نوع نگاه خود به جهان از آيين ها و ويژگي هاي فرهنگي خاصي برخوردار است.با مطالعه اين آيين ها مي توان به ميزان درک آدمهاي يک سرزمين از جهان پيرامون پي برد، مي توان از دلايل پيشرفت و انحطاط يک قوم سخن گفت.مي توان نشست و در چارچوب مفاهيم متافيزيکي راجع به قوميت ، تاريخ و مفاهيم ابد و ازل در تاريخ يک قوم نظر داد. در مقاطع مختلف زماني در ميان بسياري از کشورها، آيين هاي خاصي ديده مي شود. در لرستان به عنوان يکي از استان هاي کهن اين سرزمين ، زندگي مردمان در چارچوب آيين هاي خاصي سپري مي شود. هر سال ، هر موضوع و هر برنامه اي آيين خاص خود را دارد.
تولد و مرگ ، زيستن ، ازدواج ، سور و سوگ همه و همه به شيوه اي خاص اداره مي شود. سال نو نيز يکي ديگر از مقاطعي است که مردمان اين نقطه از خاک به انجام برنامه هاي خاص آن اقدام مي کنند.پنجشنبه و جمعه آخر سال به عنوان يکي از آيين هاي کهن و دور اين سرزمين يکي از برنامه هايي است که مردمان آن در اجراي دقيق آن مي کوشند. ارتباط با مردگان نه به صورت درد و داغ که با شادي صورت مي گيرد.مردمان با غبارروبي از قبور درگذشتگان ، با تقسيم نذر و خيرات و... به سراغ مردگان خويش مي روند. در لغتنامه ذهن اين افراد، مرده به عنوان يک مرده به فراموشي سپرده نمي شود. آنها باور عميق دارند که مردگان زنده اند، پرسه مي زنند، حرف مي زنند، به حرفهاي آنها گوش مي سپرند.رنگ چهره شان شاداب است ، نماز مي خوانند، شکر مي گويند، غذا مي خورند، راه مي روند و... پنجشنبه آخر سال در کنار جمعه آخر سال 2روزي است که در آستانه نزديکي به سال تازه از سوي مردمان اين قسمت از جهان تکريم مي شود

No comments: