Thursday, June 30, 2016

گفتاري از کارپانتیه

وقتی آتش فشان ها بر فراز صخره  های سیاه تبرگون ، راهنماهای جداکننده بادها ، و بر ارتفاعاتی مشرف بر این صخره ها هویدا شد منزلت انسانی ما به پایان رسید، همان طور که کمی پیش تر گیاه به غایت خود رسیده و بالاتر نیامده بود. ما دون ترین موجودات بودیم، مشتی گنگ بی خبر، در سرزمین لم یزرعی که هر چه بود حضور کاکتوس های خاکستری نمدی بود که مثل گلسنگ، مثل شکوفه های زغال سنگ، به زمین بی خاک چسبیده بود. وجود ابرها را در ترازی بسیار پایین تر از ارتفاع محل حس می کردیم که بر دره ها سایه های بزرگ می افکند و ابرهایی بلندتر می دیدیم که بشر پرسه گرد هرگز آن ها را در مختصات دنیای انسانی اش نمی دید.

آله خو کارپانتیه
رد گم
ترجمه ی ونداد جلیلی
نشر چشمه/ ص97

No comments: