Saturday, March 18, 2006

ما و بهار و داسایوفسکی

بهار ،بهاری دیگر .حکایت عمری است که تازه می شود و می رود .حکایت دنیایی که تغییر نکرده و به بهار رسیده است . همه بدبین شده ایم . اگر حوصله ای باقی مانده باشد تا در فضای مجازی وبلاگ های فارسی چرخی بزنم می توانم بهتر عمق این بدبینی را به شما نشان بدهم . مطالبی را که بچه ها در مقدم سال نو نوشته اند بخوانید ، فکر کنم با یک تحلیل محتوای ساده و معمولی بهتر می توان در مورد حضور بدبینی در این مطالب نظر داد. این هم برای خود حکایتی است . من که دوست ندارم این جمله برشت " آن کس که می خندد خبر هولناک را نشنیده است " شامل حالم بشه . اما چه کنیم . انگار سهم ما در نسبتمان با جهان کنونی چیزی بیش از این نیست . با این حال برای همه در سال جدید آرزوی موفقیت می کنم . اگه قرار باشه همین آرزو را هم برای همدیگر آرزو نکنیم که تلخی ماجرا را برای خود دو چندان کرده ایم . پس در حال حاضر می توان به همین آرزو دلخوش بود تا بعد . امیدوارم همه خوبی ها سهم همه انسانها بشه . تا دنیا شکل دیگری پیدا کنه . تا قشنگ تر از اینی که هست بشه و هزار چیز دیگر...همه به استراحت نیاز داریم . اما امیدوارم این استراحت شامل حال تفکر نباشه که عمری است در استراحت به سر می بره . اگه قرار باشه تو این روزهای تعطیل کتابی رو پیشنهاد بدم چند تا از کار های داسایوفسکی رو پیشنهاد می دادم . داسایوفسکی حضور برجسته ای تو جریان تفکر مغرب زمین داره و ادبیات امروز هنوز هم نتونسته از زیر سایه اش رهایی پیدا کنه. شما می توانید بسته به انتخاب و تمایل خود در دنیای این استاد بی بدیل فکر و سخن غوطه ور بشین. فقط فراموش نکنین که ورود به این دنیا با خودتونه ولی خروج از آن ... نه بهتره چیزی نگم . برادران کارامازوف شروعی خوبی است. فراموش نکنین که شما دارین از قله به سمت پایین حرکت می کنین

Friday, March 17, 2006

جامعه شناسی انتقادی منتشر شد

جامعه شناسی انتقادی ،عنوان کتاب با ارزشی است که چند روز پیش از سوی انتشارات اختران چاپ و روانه بازار کتاب شد. مترجم این اثر "حسن چاوشیان " است . این کتاب در واقع مجموعه ای از متن های برگزیده متفکرانی است که با رویکرد مارکسیستی به تبیین اندیشه های خویش پرداخته اند . ویراستار اصلی مجموعه پل کانرتون است که خود در مقدمه مفصلی به بررسی اندیشه انتقادی و بنیان گذاران اصلی آن یعنی مکتب فرانکفورت پرداخته است
این متون به چهار بخش تقسیم می شوند . بخش اول نشانگر اسلاف نظریه انتقادی است که به مارکس و هگل باز می گردد. بخش دوم نشانگر ماهیت پیوند های نظریه انتقادی با سنت هرمنوتیکی است . بخش سوم دامنه ی مسائلی را نشان می دهد که ذهن دو نسل از نظریه پردازان این مکتب را به خود مشغول داشته است . و بخش چهارم به شرح و تفسیر هایی که درباره ی این مکتب به عمل آمده اختصاص دارد: متونی که این مکتب را مورد انتقاد قرار داده اند ، یا برخی از جنبه های آن را شرح و بسط داده اند ، یانظریه های این مکتب را در متن تاریخی متمایزی به کار گرفته اند

Wednesday, March 15, 2006

سیری در جهان آدورنو

روسپی و همسر شکل های مکمل از خود بیگانگی انسان مونث در جهان پدر سالارند:همسر لذت را قربانی نظام ثابت زندگی و مالکیت می کند ، در حالیکه روسپی ، در مقام همدست مخفی همسر ، آنچه را از دایره شمول حقوق مالکانه همسر است - یعنی لذت را- با فروش آن وارد (حوزه ی ) روابط مالکیت می کند

************************************
ازدواج نه فقط معرف نظام مبتنی بر تراز طلب ها و بدهی های زندگان است بلکه در عین حال همبستگی و استقامت در رویایی با مرگ را بازنمایی می کند . در ازدواج ، آشتی گرداگرد سلطه و انقیاد رشد می کند

دیالکتیک روشنگری،ص142-145
ترجمه : مراد فرهاد پور و امید مهرگان
انتشارات:گام نو

Tuesday, March 14, 2006

گذران روز در بازار كتاب

نشر "ماهي" كه آرام آرام مي رود تا به يكي از انتشارات موفق ايراني در حوزه مطالعات ادبي تبديل شود طي روز هاي گذشته چند اثر برجسته ادبي را روانه بازار كرده كه هر يك در نوع خود آثار ارزشمندي به شمار مي آيند . تلاش ناشر محترم در چاپ اين آثار با كيفيت بسيار مناسب مي تواند نشان دهنده وسواس وي و ميزان جديت اش در رابطه با متون ادبي باشد كه به نظر من شايسته تقدير است .در هر صورت يكي از آثار ارزشمندي كه اين ناشر دو روز پيش روانه بازار كرده است مجموعه داستاني است با نام" گذران روز" كه در آن 15 اثر از داستان هاي كوتاه نويسندگان امروز آلماني ترجمه شده است. "يوديت هرمان، اينگونه شولتسه، زيبيله برگ و يوليا فرانك " نويسندگان داستان هاي مجموعه مورد نظرند. مترجم اين كتاب " محمود حسيني زاد " است كه داستان هاي اين مجموعه نيز به انتخاب وي گردآوري شده اند .زبان داستان هاي مورد نظر بسيار ساده است و اتفاقات آنها بيشتر در جريان زندگي روزمره رخ مي دهد كه در نوع خود جالب است. طنزي ظريف در بعضي نوشته ها وجود دارد و نثر در عين سادگي كاملا پخته و جا افتاده است
به نظرم مطالعه اين اثر از آنرو كه مي تواند ما را با نسلي تازه از نويسندگان آلماني آشنا كند با ارزش است.درعين حال اين اثر دعوتي است به تجربه تازه اي از جهان

Sunday, March 12, 2006

سياست در ميانه زور و نيرنگ در كتاب سياست چيست

در روزگار كنوني‌ همه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌اند تا سرشت‌ واقعي‌ امر سياسي‌ را بپوشانند. سنت‌ افلاطوني‌، اعتبار علوم‌، ارج‌يابي‌ نمايان‌ روشنفكران‌،چيرگي‌ از پيش تعيين شده‌ تكنوكرات‌ها، يا حتي‌ باب‌ شدن‌ مدرسه‌ها يا انستيتوهاي‌ علوم‌ سياسي‌ و جامعه‌ شناسي‌ سياسي‌، به‌ باوراندن‌ اين‌ دريافت‌ انجاميده‌ است‌ كه‌ سرشت‌ واقعي‌ امر سياسي‌ از اين‌ پس‌ به‌ موضوع‌ نظري‌ شناخت‌ تبديل‌ شده‌ است‌ و رشد و توسعه‌اش‌ فقط‌ به‌ آينده‌ تحليل‌ و پژوهش‌ علمي‌ بستگي‌ دارد.بي‌گمان‌ هيچ‌كس‌ منكر اين‌ نيست‌ كه‌ ژرفايابي‌ و پراكنش‌ دانش‌، چه‌ در زمينه‌ علوم‌ طبيعي‌ و چه‌ در زمينه‌ علوم‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌، دگرگوني‌هاي‌ چشم‌گيري‌ در عالم‌ سياست‌ ايجاد كرده‌ است‌. البته‌ نبايد پنداشت‌ كه‌ هدف‌ اصلي‌ اين‌ دگرگشت‌ها تباهي‌ سياست‌ بود، بلكه‌ سياست‌ نيز در واقع‌ مانند دين‌ و هنر و اخلاق‌، دستخوش‌ انقلاب‌ فراگيري‌ شد كه‌ جهان‌ و چشم‌انداز متعارف‌ انسان‌ها را از بنياد دگرگون‌ كرد، از اين‌رو، سياست‌ براي‌ اينكه‌ بتواند وظيفه‌ خود را انجام‌ دهد و تا حد ممكن‌ ماموريت‌ ويژه‌اش‌ را وفادارانه‌ به‌ پايان‌ رساند، مجبور است‌ به‌ اين‌ دگرگشت‌ها توجه‌ كند،بكوشد برآنها چيده‌ شود، و آنها را در خدمت‌ خيرمشترك‌ بنهد كه‌ همانا امنيت‌ بيروني‌ و تفاهم‌ دروني‌ واحدهاي‌ سياسي‌ گوناگون‌ است‌. بنابراين‌، هدف‌ سياست‌ نمي‌تواند شناخت‌ باشد. در واقع‌ آنچه‌ همواره‌ بوده‌ است‌، مي‌ماند: يعني‌ عمل‌ و از اين‌رو آن‌ را بايد به‌همين‌ عنوان‌ فهميد."
ژولين‌ فروند، فيلسوف‌، جامعه‌شناس‌ و نظريه‌پرداز فرانسوي‌ كتاب‌ سياست‌ چيست‌؟ را با اين‌ پاراگراف‌ آغاز مي‌كند و در همين‌ ابتدا موضع‌ خود را در باب‌ سياست‌ آشكار مي‌كند."سياست‌ چيست‌" در دو بخش‌ تنظيم‌ شده‌ است‌. اگر مقدمه‌ طولاني‌ و نتيجه‌گيري‌ كتاب‌ را هم‌ به‌ عنوان‌ دو بخش‌ مجزاي‌ ديگر در نظر بگيريم‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ كتاب‌ از 4 بخش‌ تشكيل‌ شده‌ است‌. كليت اين‌ اثر كنكاشي‌ است‌ در دو مفهوم‌ مهم‌، مناقشه‌ برانگيز و قديمي‌ در نظريه‌پردازي‌ سياست‌ و فلسفه‌ سياسي‌ كه‌ از زمان‌ ماكياول‌ تاكنون‌ نظريه‌پردازان‌ اين‌ عرصه‌ را به‌ خود مشغول‌ كرده‌ و تقدم‌ هريك‌ بر ديگري‌ همواره‌ در ميان‌ اين‌ افراد محل‌ بحث‌ بوده‌ است‌. اين‌ دو مفهوم‌ كه‌ با عنوان‌ "هدف‌" و "وسيله‌" شناخته‌ شده‌اند،ذهن‌ "ژولين‌ فروند" را نيز به‌ خود مشغول‌ داشته‌است‌."فروند" در كتاب‌ "سياست‌ چيست‌" به‌ كندوكاو جدي‌ درباره‌ اين‌ دو مفهوم‌ مي‌پردازد و آنگاه‌ دريافت‌ خويش‌ را به‌ عنوان‌ مبنايي‌ نظري‌ دراختيار ما مي‌گذارد. وي‌ در بخش‌ نخست‌ به‌ عمل‌ سياسي‌ مي‌پردازد. هدف‌هاي‌ غايي‌، افلاس‌ فلسفه‌ عمل‌، آيا سياست‌ فعاليتي‌ خود ويژه‌ است‌، تصميم‌ و شجاعت‌ عناوين‌ بررسي‌ شده‌ در اين‌ بخش‌ به‌ شمار مي‌آيد. فروند در بخش‌ "هدف‌ ويژه‌ امر سياسي‌" به‌ كالبد شكافي‌ غايت‌، خيرمشترك‌، امنيت‌ بيروني‌، تفاهم‌ دروني‌ پرداخته‌ و آنگاه‌ امنيت‌ و تفاهم‌ را به‌ منزله‌ دو وجه‌ يك‌ خبر درنظر مي‌گيرد. آماج‌ چيست‌؟ وسيله‌ها و روش‌، نتيجه‌ها، گزينش‌، شايستگي‌، مسووليت‌ و مجرميت‌، مسووليت‌ سياسي‌، برتري‌هدف‌هاي‌ غايي‌، نقش‌ سامان‌ بخشي‌ هدف‌هاي‌ غايي‌ و زرداخانه‌ توجيه‌گري‌، عناويني‌ هستند كه‌ در بخش‌ "هدف‌ ويژه‌ امر سياسي‌" به‌ ترتيب‌ در مورد آنها بحث‌ و بررسي‌ شده‌ است‌. بخش‌ بعدي‌ اين‌ اثر برجسته‌ به‌ كندوكاو "فروند" در بحث‌ وسيله‌ ويژه‌ امر سياسي‌ اختصاص‌ دارد. دو وسيله‌، زورخوارشمردني‌ نيست‌. مقدم‌ زور، بدون‌ زور، سياست‌ نيز وجود ندارد، اجبار، زور و حق‌، دو پهنه‌ بارآوري‌ نيرنگ‌، كوششي‌ براي‌ تحليل‌ مفهوم‌ نيرنگ‌، نيرنگ‌ در سياست‌، زور وسيله‌ ويژه‌ امر سياسي‌ است‌، نه‌ نيرنگ‌، تناسب‌ نيروها و تمدن‌ها، عناوين‌ اين‌ بخش‌ به‌ شمار مي‌آيند. نتيجه‌گيري‌ كتاب‌ نيز با تعريف‌ سياست‌،نگاهي‌ كوتاه‌ به‌ معناي‌ امر سياسي‌، تاريخ‌ و متافيزيك‌ به‌ پايان‌ مي‌رسد
به‌ اعتقاد فروند، سياست‌ به‌ هر شكلي‌ "بازي‌ تردستي‌هاي‌ سياسي‌" است‌ و بنابراين‌، درافتادن‌ با سياست‌ از راه‌ پرداختن‌ به‌ سياست‌ مسخره‌ است‌. هنگامي‌ كه‌ نامزد به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ خود را انساني‌ غيرسياسي‌ مي‌نماياند كه‌ تنها نگراني‌اش‌ خدمت‌ به‌ كشور و نجات‌ آن‌ است‌، نيرنگ‌ به‌ كار مي‌برد. و اما چه‌ بايد گفت‌ درباره‌ كساني‌ كه‌ صادقانه‌ باور دارند پس‌ از رسيدن‌ به‌ قدرت‌ به‌ سياست‌ نمي‌پردازند و از زد و بندها، تحريك‌ها، بده‌ و بستان‌ها، و دوگويي‌ها دوري‌ مي‌جويند؟ هم‌ ميل‌ به‌ قدرت‌ و هم‌ كار بست‌ قدرت‌ پرداختن‌ به‌ سياست‌ است‌، به‌ معناي‌ تحقيرآميز و ستايش‌انگيز واژه‌، و هيچ‌ سفسطه‌گري‌ و چرب‌ زباني‌اي‌ اين‌ وضعيت‌ عيني‌ را دگرگون‌ نمي‌كند. »اينجاست‌ كه‌ فروند به‌ تبيين‌ بيشتر پرداخته‌ و مي‌نويسد: سياستي‌ مطلقا پاك‌، مطلقا درست‌، مطلقا وارسته‌، در كنار سياستي‌ كه‌ به‌ گونه‌اي‌ درمان‌ ناپذير، فاسد، ناشرافت‌مندانه‌، و تاسف‌بار باشد نه‌ هرگز وجود داشته‌ و نه‌ هرگز وجود خواهد داشت‌. تاريخ‌ نمونه‌اي‌ از فردي‌ و ملت‌مدار را نشان‌ نمي‌دهد كه‌ در كار خود همواره‌ از آنچه‌ بازي‌ سياسي‌ مي‌نامند بركنار مانده‌ باشد. البته‌ فراموش‌ نبايد كرد كه‌ همواره‌ كساني‌ يافت‌ مي‌شوند كه‌ از روي‌ ناآگاهي‌ مي‌پندارند كه‌ مي‌توانند از اين‌ بازي‌ بگريزند. روشن‌ است‌ چنين‌ سخناني‌ به‌ اين‌ معني‌ نيست‌ كه‌ هر سياستمداري‌ حتما "سياست‌ باز است‌"، يا اينكه‌ بايد سياست‌ را به‌ مانورهاي‌ پنهاني‌، شانتاژها، و خاصه‌ خرجي‌ها فروكاست‌. اما هر سياستمداري‌ در صورت‌ لزوم‌، ناگزير به‌ اين‌ بازي‌ تن‌ مي‌دهد و بي‌آنكه‌ ناگزير در دام‌ آن‌ فرولغزد از آن‌ سود مي‌ جويد)29-28( "فروند" در بررسي‌ ويژگي‌هاي‌ سياستمدار به‌ موضوع‌ شجاعت‌ مي‌رسد و با واكاوي‌ اين‌ مفهوم‌ تحليلي‌ خاص‌ از آن‌ ارائه‌ مي‌دهد. وي‌ شجاعت‌ را در ربط‌ با مفهوم‌ "تصميم‌" ديده‌ و تصميم‌ را در روند عمل‌ مورد مشاهده‌ قرار مي‌دهد. به‌ باور "فروند" تصميم‌ تنها اقدامي‌ به‌ معناي‌ ابتكار به‌ خرج‌ دادن‌ نيست‌، بلكه‌ كوشش‌ براي‌ به‌ انجام‌ رساندن‌ آن‌ نيز هست‌."(ص‌ 46) به‌ باور اين‌ انديشمند فرانسوي‌:"تعهد به‌ يك‌ آرمان‌ دليري‌ نمي‌طلبد، مگر آنكه‌ براي‌ هوادار اين‌ آرمان‌ از نظر سياسي‌ خطرناك‌ باشد و او نيز پي‌آمدهاي‌ نگرش‌ خود را بپذيرد. از اين‌رو، در رژيم‌ مبتني‌ برآزادي‌ نيازي‌ به‌ شجاعت‌ به‌ شكل‌ به‌ خطر انداختن‌ خود نيست‌، مگر هنگامي‌ كه‌ خود آرمان‌ آزادي‌ به‌ خطر افتد.(ص‌47) فروند در بررسي‌ هدف‌ ويژه‌ امر سياسي‌ به‌ بررسي‌ اهداف‌ غايي‌ امر سياسي‌ مي‌پردازد و با بيان‌ اين‌ نكته‌ كه‌ " هنگامي‌ كه‌ هدف‌هاي‌ غايي‌ فريبا و افسون‌ كننده‌اند، آدميان‌ به‌ آساني‌ در سراب‌ توجيه‌گري‌ها و نويدها فرو مي‌روند."(ص‌134 اينجاست‌ كه‌ "فروند" با ذكر يادي‌ از نيچه‌ هدف‌ خود را اينگونه‌ تكميل‌ مي‌كند: "نيچه‌ مي‌گويد: هنگامي‌ كه‌ هدف‌هاي‌ غايي‌ سترگ‌اند، افراد بشر ميزان‌ ديگري‌ به‌ كار مي‌برند و ديگر درباره‌ "جنايت‌" به‌ عنوان‌ جنايت‌ داوري‌ نمي‌كنند. حتي‌ اگر هراسناك‌ترين‌ وسيله‌ها را به‌ كار گرفته‌ باشد."(ص‌134) "سياست‌ چيست‌" اثر فروند كتابي‌ است‌ كه‌ پيدا و پنهان‌ سياست‌ و سياست ‌بازي‌ را واكاوي‌ كرده‌ به‌ دقيق‌ترين‌ شيوه‌ ابعاد آن‌ را تحليل‌ و بررسي‌ مي‌كند. مطالعه‌ اين‌ اثر برجسته‌ شناخت‌ ما را از اين‌ پديده‌ افزايش‌ داده‌، در تحول‌ نگاهمان‌ تاثير مي‌گذارد
اين كتاب توسط نشر آگه چاپ و روانه بازار كتاب شده است

Saturday, March 11, 2006

اسدالله امرایی و ترجمه 60 داستان از 20 نویسنده

اسدالله امرایی عزیز نیازی به معرفی ندارد. همه ی آنانی که در حوزه ادبیات این مرز و بوم به نوعی فعالیت دارند با نامش آشنایند و او را می شناسند."امرایی" در ادامه ترجمه هایش به سراغ 20 نویسنده رفته و در مجموع 60 داستان از آنها را برای ما ترجمه و به یادگار گذاشته است . حاصل کار پنج جلد شده که این مترجم دوست داشتنی برای تکمیل آن با تمام نویسندگان مورد نظر مصاحبه های کوتاهی نیز انجام داده که خود این کار یکی از محاسن این اثر پنج جلدی است . برخی از نویسنده ها برای مخاطب ایرانی نا شناسند و مصاحبه های کوتاه امرایی به ما کمک می کند که تا حدودی با روحیات این نویسنده ها آشنا شویم. در حال حاضر 4 جلد از این مجموعه 5 جلدی با همت "انتشارات آمیتیس "چاپ و روانه بازار شده و امیدواریم جلد پنجم آن نیز به زودی روانه بازار شود . این مجموعه با عنوان کلی 20 نویسنده 60 داستان چاپ شده و البته برای هر جلد آن نیز نامی جداگانه هم در نظر گرفته شده است. به همه عزیزانی که در حوزه ادبیات فعال هستند خرید و مطالعه این اثر را پیشنهاد می کنم

Friday, March 10, 2006

می خواهم دختربچه بدی باشم

اگر خواهان آنيم كه همنوا با بسيارى از متفكران اجتماعى تمام مبارزات گسترده رهايى بخش را متضمن چالش هايى با باورهاى تثبيت شده اعلام كنيم. آنگاه مى توانيم ادبيات زنان را نيز حول همين گفته تعريف كرده و به شناختى اساسى در مورد رويكردهاى غالب آن نزديك شويم. از اين نظر نمى توان روايت هاى ادبى را چيزى خارج از قاعده تصور كرد. چنين رويكردى در ادبيات وامدار آن سنتى بود كه در سال هاى پايانى قرن نوزدهم آغاز شده و بعدها به اوج خود رسيد. هواخواهان اين سنت در جست وجوى بازتعريف گونه هاى تازه اى از مقاومت بودند كه مى توانست از آنها در مقابل مردان در خانه، در كليسا، در دادگاه ها، زندان ها و خيابان ها بايستد و محافظت كند. آنها به گفته «كرايب و بنتون» دو جامعه شناس انگليسى «مجبور بودند روياروى خشونت و دشنام صريح و نيز اشكال زيركانه تر اعمال فشار بايستند.» (كرايب و بنتون، فلسفه علوم اجتماعى، ص ۲۶۷) ايدئولوژى اى كه قرار بود اين افراد در مقابل آن مقاومت كنند، انگاره اى فكرى بود كه در آن با تاكيد گذاشتن بر «قلمروهاى مجزا و مكمل» اشكال سلطه بر روى زنان طراحى و تدوين مى شد. زن از نگاه اين ايدئولوژى موجودى بود كه در چارچوب خانه محصور مى شد و نقش اجتماعى او در قالب «زن خانه دار» معنا پيدا مى كرد. ايدئولوژى «زن خانه دار» بعدها براى طرفداران حقوق زن دستمايه اى شد كه مى توانستند آن را در قالب گونه هاى مختلف فعاليت هاى اجتماعى، ادبى و پژوهشى به نقد كشيده، با آن به مخالفت بپردازند. ادبيات زنان و گونه هاى ادبى اى كه در آن زن نويسنده حضورى جدى داشت بى تاثير از اين گرايش نبود. زن نويسنده با اين رويكرد به تلاش برخاست تا در قالب گونه هاى متنوع ادبى به چالش با تاريخ مذكر پرداخته، سويه هاى ديگر گونه اى از ايدئولوژى مسلط مردانه را به نقد بكشد. تلاش زنان براى ثبت آثار ادبى درخور بر اين نكته متمركز شده بود كه ادبيات زنانه و قهرمان زن داستان را از حاشيه اى كه مردان براى آن قائل شده بودند خارج كنند. دكتر «حسين پاينده» اين رويكرد در ادبيات را سبب ساز شكل گيرى نوعى رويكرد در نقد ادبى فمينيستى مى داند و مى نويسد: «گرايش اول كه «جلوه هاى زن» ناميده مى شود اساساً به اين موضوع مى پردازد كه زن در آثار ادبى (به ويژه آثارى كه مردان نوشته اند) به چه صورت و با كدام نقش هاى قالبى به خواننده ارائه شده است.» (پاينده، گفتمان نقد، ص ۱۴۲) اين گرايش به دنبال بررسى آثارى بود كه مردان با ذهنيت خاص خويش نوشته و در آن به تصوير غيرواقع بينانه از زن اكتفا كرده بودند. زن در آثار ادبى بازتوليد نگاه غالب مردانه اى به شمار مى آمد كه در بطن حيات اجتماعى حضور داشت. به تعبير «جوزفين دانون» نظريه پرداز اين گرايش در نقد فمينيستى «بخش بزرگى از ادبيات» از اين نظر «مبتنى بر جلوه هايى ثابت يا كليشه اى از زنان است.» اين نقش حاشيه اى در ادبيات مردان، به زن در قالب كليشه هاى مردانه مى نگريست، در نتيجه زنان در بخشى از آثار ادبى خويش به نقد اين رويكرد پرداخته، به آشكارسازى هويت خويش پرداختند. اين آشكارسازى منجر به شكل گيرى گرايش ديگرى در نقد ادبى فمينيستى شد كه «پاينده» از آن تحت عنوان «نقد زنان» نام مى برد. وى مى نويسد: «در اين نوع نقد فمينيستى، به زن در مقام نويسنده توجه مى شود.» (پاينده، همان، ص ۱۴۳) اين گرايش با توجه به ديدگاه هاى «شوالتر» به سوى جنس ديگرى از ادبيات خيز برداشت. به گفته پاينده: «شوالتر و منتقدان طرفدار مكتب «نقد زنان» متقابلاً توجه فراوانى به ساختار و مضامين آثار ادبى نويسندگان زن دارند تا از اين طريق به شناخت پويش روانى فعاليت هاى زنانه راه ببرند.» (پاينده، همان، ص ۱۴۴)ادبيات زنانه از اين زاويه با تاثيرپذيرى از نظريات فمينيستى به نقد ساختارى پرداخت كه در آن ذهنيت مردانه به عنوان امر مسلط حضورى جدى داشت. با توسل و اشاره به بخشى از اين نظريات مى توان اين تاثيرپذيرى آشكار را بهتر نشان داد و عيان كرد. «نانسى هارتساك» يكى از اين نظريه پردازان فمينيست با تاثيرپذيرى از سنت انسان گرايانه ماركسی جهت دهى آن را اينگونه توضيح مى دهد: «بايد نشان داد كه زنان، واقعاً، جايگاه متمايزى را در تقسيم همه جانبه كار در جامعه اشغال مى كنند. دوم بايد نشان داد كه چرا و چگونه اين جايگاه متمايز مى تواند مبنايى را براى شيوه مشخصاً زنانه، يا فمينيستى، شناختن و تجربه كردن جهانى بسازد. (به نقل از كرايب، فلسفه علوم اجتماعى، ص ۲۷۴)
• ادبيات زنان در ايران
نويسندگان زن ايرانى با تاثيرپذيرى از چنين رويكردى از دهه ۷۰ به اين سو جدى تر از هميشه به فعاليت در اين حوزه گرايش پيدا كردند. بدون هيچ بحث تاريخى خاصى در مورد آغازگران چنين فعاليتى تنها به مبناى فكرى آثارى اشاره مى كنيم كه در آن زن همواره نقش اول و شخصيت اول ماجرا به شمار مى آمد. به وضوح در بسيارى از آثار منتشر شده در اين حوزه مى توان به نقش زنان و قهرمان زن داستان پى برد. اكثر نويسندگان زن با مبنا قرار دادن زن و دغدغه هاى او در پى بيرون كشيدن زن از حاشيه اى هستند كه در دنياى مرد سالار به آن دچار شده. اين جهت گيرى گاه از همان دو گرايش تغذيه مى كند كه پيش از اين بدان اشاره شد. به تعبيرى زنان نويسنده با محور قرار دادن همان گرايشاتى كه در نقد ادبى به آن اشاره مى شود و «جلوه هاى زن» و «نقد زنان» را در آثار ادبى پيگيرى مى كند به ثبت آثار ادبى پرداخته اند. در بخش جلوه هاى زن، منتقد به خاطر شرايط خاص اجتماعى با تصويرپردازى هاى خاصى به نشانه هايى مراجعه مى كند كه مى توان در ميان آنها به نمودى كامل از ذهنيت مردانه پى برد. نويسندگان زن نيز با تاثيرپذيرى از اين رويكرد، به دنياى مردانه نگاه كرده اند.بخوانيد: «طبقه اول دو تا راه پله بود، روبه روى هم. اول يكى نوشته بودند: خواهران و يك راه پله ديگر: برادران. تازه قبول شده بود. روز اول دانشگاه بود. تند رفت بالا تا رسيد به طبقه پنجم، پسر را ديد كه از راه پله روبه رو رسيد بالا. دوتايى سر آخرين پله ايستادند روبه روى هم. يك لحظه مكث كردند و با هم پرسيدند اتاق «۵۰۳»؟ دختر نفس نفس مى زد. پسر يك نفس عميق داد بيرون، هر دو خنده شان گرفت. دختر به موهاى حنايى پسر نگاه مى كرد، پسر به مقنعه سياه دختر و گردى صورت او طورى نگاه مى كرد كه انگار دنبال بقيه او مى گردد. دختر شناختش اما نگذاشت پسر دنبال بقيه او بگردد. خودش با خيال راحت به سر و صورت و چشم و ابروى او زل زد.» (شيوا ارسطويى، آفتاب مهتاب، ص ۴۳) در گرايش ديگر ما با «نقد زنان» مواجه ايم. مى توان گفت اين منتقد به جاى بررسى اثر يك مرد و توجه به نحوه نمايش چهره زن در آن اثر، به متن نوشته شده زنان مراجعه كرده و به كندوكاو در دنياى او مى پردازد. از اين ديدگاه مى توان نويسندگانى را به ياد آورد كه دنياى زن، احساسات، تمايلات و علايق او بيش از همه چيز اهميت داشته است. زن نويسنده با تاثيرپذيرى از اين بينش درصدد شناساندن زن به جامعه خويش برمى آيد، بنابراين ديگر نقشى منفعلانه برعهده ندارد. او با اينكه در يك ساختار مردانه به زندگى ادامه مى دهد و از هر طرف با رنج ها و دردهاى خاصى گرفتار است، مى كوشد تا آن قالب كليشه اى به زن را با حركتى پيروزمندانه از بين ببرد. او خود را به جهان خويش نشان مى دهد. خودى را كه در درونش حضور دارد و فارغ از عناصر مردانه به حيات ادامه مى دهد. اين بخش از حيات او براى جامعه ناشناخته است. در نتيجه اين ناشناختگى است كه پيش داورى ها و تاثيرپذيرى از قالب هاى مردانه افزايش مى يابد. با اين حال به نظر مى رسد نويسندگان زن ايرانى بيشتر گرايش به نقد جامعه مردانه داشته اند. اين گرايش گاه آنقدر برجسته شده كه اين نويسندگان در شخصيت پردازى زن خود با تاثيرپذيرى از ذهنيت مرد سالار، خود به دام ايدئولوژى آن افتاده، زن قهرمان داستان را با ويژگى هايى توصيف كرده اند كه بيشتر نشان دهنده كليشه هاى مورد قبول و علاقه مردان است. نمونه بسيار برجسته اين گرايش را در اثر «عادت مى كنيم» زويا پيرزاد مشاهده مى كنيم. پيرزاد در اين اثر قهرمان داستان خود را به گونه اى توصيف مى كند كه انگار مردى را برداشته و زنى را به جاى او گذاشته است. قهرمان داستان، رئيس يك بنگاه املاك است، در رانندگى خوش دست است، در متلك پرانى دست كمى ندارد، آنجا كه مى خواهد تحكم كند با رفتار مردانه تحكم خويش را نشان مى دهد و... دامنه چنين تصويرسازى و شخصيت پردازى ناقصى به بسيارى از آثار ادبى زنان راه يافته است. مى توان گفت كه كمتر نويسنده اى به تجسس روانكاوانه در شخصيت زنان پرداخته است. در نتيجه آثار آنها در حد تعارض با جامعه
تنزل يافته به گونه اى رفتار تدافعى در قبال امر مسلط تبديل شده است


این مطلب در ویژه نامه شرق روز پنج شنبه 18/12/84 چاپ شد

Tuesday, March 07, 2006

تاملي در روانشناسي زنان

اگر قرار باشد در روز 8 مارس كه روز جهاني زن نام گرفته كتابي معرفي كرد شما چه كتابي را ترجيح مي دهيد؟
من كه ترجيح ميدهم "روانشناسي زنان " اثر بسيار مهم "كارن هورناي" را معرفي كنم.اين كتاب كه سال پيش از سوي انتشارات ققنوس چاپ و روانه بازار شد،به لحاظ نظري كار در خور و بسيار مهمي است. در ضمن "هورناي" سعي كرده در اين اثر به نقد آراي "فرويد" بپردازد.بدون هيچ توضيح بيشتري به اين لينك مراجعه كنيد

Monday, March 06, 2006

فلسفه علوم اجتماعی را بخوانید

فلسفه علوم اجتماعی اثر در خور تامل "تد بنتون و یان کرایب" با ترجمه "شهناز مسمی پرست و محمود متحد "از سوی انتشارات آگه چاپ و روانه بازار کتاب شده است. این اثر ارزنده کند و کاوی است در بنیاد های فلسفی تفکر اجتماعی. این اثر در یازده فصل نوشته شده که در نوع خود به موضوعاتی جالب اشاره می کند

Saturday, March 04, 2006

دمي با كافكا

قفسي به جستجوي پرنده اي رفت