فوئنتس
گرينگوي پير
ترجمه: عبدالله كوثري
انتشارات طرح نو
ص151
اينجا خانه است:خانهً سبز و سپيد،با در سرخ ، بسيار دلانگيز.اين خانواده در اينجا زندگي ميكند. مادر،پدر،ديك و جين در اين خانهً سبز و سپيد زندگي ميكنند و بسيار خوشبختاند. جين را ببين؛لباس قرمز به تن دارد؛دلش ميخواهد بازي كند. چه كسي با جين بازي خواهد كرد؟ گربه را ببين؛ ميو ميو ميكند. بيا بازي كن!بيا با جين بازي كن. بچه گربه بازي نميكند . مادر را ببين!مادر بسيار مهربان است. مادر،با جين بازي ميكني؟مادر ميخندد. بخند مادر، بخند!پدر را ببين. درشت هيكل و نيرومند است. پدر،با جين بازي ميكني؟پدر لبخند ميزند. لبخند بزن پدر، لبخند بزن!سگ را ببين!سگ عو عو ميكند. دلت ميخواهد با جين بازي كني؟سگ را ببين كه ميدود. بدو سگ، بدو!نگاه كن!دوستي دارد ميآيد. آن دوست با جين بازي خواهد كرد. آن دو با هم بازي جانانهاي خواهند كرد. بازي كن جين، بازي كن!
توني موريسون
آبيترين چشم
ترجمهً نيلوفر شيدمهر و علي جباري
نشر دريچه
ص13
عمران صلاحي رفته و احمد كايا ميخواند و من تركي نميدانم. با اين همه كسي دست ميكشد و تمام رگهاي بدنم را از زير پوست بيرون ميكشد.كايا ميخواند و عمران ميميرد و گريستن بر ساز و آواز كايا امر ناگزير است. بخوان برادرم، بخوان. بگذار تنم بسوزد. كايا ميخواند و در سوز صدايي او تمام رگهايم، تمام خونم شعلهور ميشود.از اين صدا يك كلمه نميفهمم. اماشاعر كه ميميرد، كايا كه ميخواند، اين رگ هاي من است كه از زير پوست بيرون كشيده ميشود. اين خون من است كه آتش ميگيرد و لهيبش در تمامي وجودم شعله ميكشد. كايا ميخواند. با سوز صداي سنگين مردي كه از شدت درد، صدايش متورم شده است. بخوان برادر ناديده. واي واي واي واي واي واي واي واي...كايا به انتهاي دل ميزند. ميخواند و در شرحه شرحه آوازش همه ما غم خود راجستجو ميكنيم، ميجوييم.آرماني،دردي.كيست كه بي درد زندگي ميكند؟عمران ميميرد و كايا ميخواند. بخوان برادر، بخوان. كاش بودي و باز هم برايمان ميخواندي.كايا كه ميميرد، دلمان تنگ ميشود. عمران كه ميميرد، دلمان تنگ ميشود.اگر كه نيستي، برايمان باز هم بخوان، اگر كه نيستي ، برايمان باز هم بنويس
امان از دست مردم آزار.حالا ميگين چرا؟قضيه اينه كه اين ويروس معلوم الحال هم بلاخره تو سيستم من رخنه كرد. حالا من بدبخت موندم و سيل بي امان آف لاينهايي كه با اسم من براي دوستان فرستاده ميشه و همونجوري كه با اسم يه دوست من بدبخت و گول زد، منتظره تا ديگران رو هم گول بزنه.در اينجا لازم ميدونم به اطلاع همه دوستان برسونم كه به هيچ وجه ايميل و يا آفلاينهايي رو كه به اسم اينجانب براشون ارسال ميشه باز نفرمايند.دوستان گول نخورين. به خدا يكيشون رو وا كنين همون بلايي سر سيستمتون مياد كه اين سيستم ناقص بنده بهش دچار شده. بدبخت داره ميميره. حال از من گفتن، خود دانيد. منم كه از اين وسيله پيچيده به سبك كاملا ابتدايي استفاده ميكنم حالا موندم كه چه خاكي به سرم كنم.از يه طرف دو سه هفته اي است كه با انواع و اقسام بنگاه دار سر اجاره خونه درگيرم، از يه طرف هم كه مجبورم سرفه هاي اين بينوا رو تحمل كنم. شما باشين چيكار ميكنين.باز نكنين. خانمها و آقايون هر آف لاين و ايميلي كه به اسم من براتون مياد باز نكنين. حالا هي بگين كسي به فكر نجات بشريت نيست
در گوشهاي پرت از دنيا كه از نظامهاي بيشمار كهكشانها ميدرخشد، روزي ستارهاي بود كه در آن جانداراني هوشمند ميزيستند و اينان زماني دانش را اختراع كردند و آن لحظه متكبرترين و نيز دروغگوترين لحظه بود در تاريخ دنيا. اما فقط يك لحظه بود، چرا كه طبيعت بادهايي چند برانگيخت، ستاره منجمد شد، و جانداران هوشمند مردند
فردريش نيچه
به نقل از مدرنيته و انديشه انتقادي
نوشتهً بابك احمدي
نشر مركز
ص255
نوشته های داوود پنهانی