وزير اعظم را با يك تن از خواجهسرايان حرم همايوني الفتي پيدا شد كه طلعتش ماه را تاب ميداد و طرهاش سنبل را آب، عارضي به طراوت گل،ذقني به صفاي سيم، لطفي بهغايت و ملحي بنهايت،اندامي ظريف و اطرافي فراهم.بيچاره گرفتار و مفتون بود و راز از پرده بيرون افتاده كار از نظربازي به دستدرازي كشيد كه تاب و شكيب در دل مشتاق نميگنجد. صبوري دستوري با غرور و شور بر نميآيد، عليالخصوص كسي را كه طبع موزون است چگونه دوست ندارد شمايل موزون، همانا در قاطرخانه و انس با قاطرچيان كه نخستين مكتب و مادب اوست خوي بد در طبيعتش نشسته بود، شاه را اگرچه غيرت و تعصب مانند ديگر قوا سستي گرفته ديده و دانسته را به تجاهل و تكاهل موهوم و نامعلوم ميشمرد. از اين معني البته متاثر شد،ليكن با اشتغالات اندروني خودش به كار بيروني مجال پرداختن نداشت و در فساد ناموس به آه و افسوس قناعت ميكرد
خاطرات سياسي امينالدوله
به كوشش حافظ فرمانفرمائيان
موسسه انتشارات اميركبير
چاپ سوم1370
ص117
سالهاست زور میزنم اما این دندهی لعنتی جا نمیرود⏤نسخه دوم
-
«اگه مجبور بشم اینو بگیرم باید یه پتو روش بکشم نبینمش.» این را سعید چند
هفته قبل از ناپدید شدنش گفت. از همین جملهی کوتاه که یادم است با مسخرگی
همیشگیاش ب...
4 months ago
No comments:
Post a Comment