بيخشم و بيكينه
جلادوار تو را ميزنم
چون موسي كه بر صخره ميزند
وز براي سيراب كردن صحرايم
از ديدگانت رنج را جاري ميكنم
خواهش سرشار از اميد من
بر اشكهاي شور تو ميرانند
به سان كشتي بر دريا؛
در دل من كز باده اشك تو مست ميشود
هاي هاي دلاويز زاريات
چون كوس نبرد طنين ميافكند
نيستم من آيا نغمهاي ناساز
در آهنگ هماهنگ الهي
در پرتو طنز درندهاي
كه ميرنجاند و ميگزد مرا؟
در آواي من نعرهاياست پنهان
همه خون من است اين زهر سياه
آينه شومم من كه در آن
پتيارهاي به خود مينگرد
من زخم و دشنهام
من سيلي و گونهام
اندام و چرخ شكنجهام
من قرباني و جلادم
خونآشام است دل من
از والانهادگانم
محكوم به جاودانه خنديدن
بيآنكه دگر ياراي خندهاش باشد
گلهاي رنج
شارل بودلر
ترجمه:محمدرضا پارسايار
نشر هرمس
ص30-32
سالهاست زور میزنم اما این دندهی لعنتی جا نمیرود⏤نسخه دوم
-
«اگه مجبور بشم اینو بگیرم باید یه پتو روش بکشم نبینمش.» این را سعید چند
هفته قبل از ناپدید شدنش گفت. از همین جملهی کوتاه که یادم است با مسخرگی
همیشگیاش ب...
3 months ago
No comments:
Post a Comment