هانوسيا گفت:"بابا، آن لكههاي روي ماه چيست؟"واسل جواب داد:"اوه...ميگويند برادري برادر خود را كشت و او را با سهشاخهاي به هوا بلند كرد. اين دو برادر اسمشان هابيل و قابيل بود. خدا آنها را در آسمان قرار داد تا مردم گناه برادركشي را از ياد نبرند. اما دخترم حالا دير شده است، برو بخواب!هانوسيا با دقت نگاهي به لكههاي تيره روي زمينه نقرهاي ماه انداخت و به طور واضح سايه دو آدم ريزنقش را ديد كه يكي بلندتر از ديگري بود،-دست و پايشان به طرز عجيبي ولنگ و واز بود و خط نازك اريبي آنها را از هم جدا ميكرد كه دقيقا در سطح سينه آدمك دوم تمام ميشد،- اين سوال از زبان هانوسيا بيرون پريد:"آخر چرا برادري برادرش را با سهشاخه به هوا بلند كرد؟"- دلش ميخواست اين را هم بداند كه چرا خداوند اين دو برادر را تا ابد در آسمان قرار داد. آن برادر روي سه شاخه چه گناهي كرده بود؟آيا او دردي حس نميكند؟چرا بين دو برادر، برادر قاتل و برادر مقتول تمايزي وجود ندارد؟اين موضوع مهم هانوسيا را نگران ميكرد كه اگر خداوند آنها را براي مجازات روي ماه قرار داده است، پس چرا دوتايشان به يك شيوه تنبيه شدهاند؟...واسل غرولندكنان، گويي با آدم بزرگ طرف است،گفت:"حالا برو بخواب، ديگر دير شده است!"و هانوسيا با حس ششم، نه فهم كودكانهاش، درك كرد كه پدر چيزي ندارد به او بگويد
"چوماكها آنها كه دور دنيا مي گردند،همهاش دروغ تعريف ميكنند"
آنچه خوانديد قسمت كوتاهي بود از "افسانه فلوت بداغ" نوشته نويسنده اوكراييني"اكسانا زابوژكو"اين كتاب را نشر ني منتشر كرده و مترجم آن نيز يك اوكراييني ديگر است با نام"كاترين كريكونيوك"كه به زبان فارسي تسلط كامل دارد.اين كتاب از ديروز روانه بازار كتاب شده و مترجم اثر نيز براي معرفي آن به فارسي زبانان مقدمه خوبي به آن افزوده و در اين مقدمه شرح لازم را در مورد ادبيات اوكرايين و جايگاه اين اثر ارايه ميدهد.زابوژاكو،نويسنده كتاب هم در متني ديگر براي خواننده ايراني توضيحاتي نوشته كه در كنار اصل داستان خواندني است.اين اثر بازنويسي مدرني از يك افسانه قديمي اوكراييني است كه البته نمونه ديگري از آن در ميان افسانههاي عاميانه خودمان نيز يافت ميشود.
اتراقگاه بهار
-
حالا چند هفتهایست که تهرانم. چهار یا شاید هم پنج یا شش هفته. پس فردا هم
برمیگردم لندن پیش دوستدخترم و گربه. دوست داشتم از این سفرم بیشتر بنویسم.
چه مید...
5 months ago
No comments:
Post a Comment