Monday, September 18, 2006

بورخس‌خواني

ايرنئو موهاي ژوليده يال يك كره اسب،سر‌هاي چهارپايان روي يك تپه،آتش متغير و خاكستر بي‌شمار، وحالات گوناگون چهرهً يك مرد مرده را در طول يك شب‌ زنده‌داري طولاني، مي‌ديد. نمي‌دانم چند ستاره در آسمان مي‌ديد
اين است چيز‌هايي كه به من گفت. نه آن روز و نه پس از آن در آنهاشك نكردم. آن موقع نه سينما بود نه گرامافون؛ با اين حال عجيب و حتي غير ممكن است كه كسي با فونس تجربه اي نكرده باشد.اين مسلم است كه هر چه را مي‌توانيم به فردا مي‌اندازيم؛ شايد عميقا مي‌دانيم كه جاودانه هستيم و دير يا زود هر انساني همه كار خواهد كرد و همه چيز را خواهد دانست

بورخس
كتابخانه بابل
ترجمهً كاوه سيد حسيني
انتشارات نيلوفر
ص181-182

No comments: