نوشتن از جنگ سخت است.به خصوص آنكه بچهگي و نوجوانيات را با كابوس آن سپري كرده باشي. نوشتن سخت است، به خصوص وقتي با تمام وجودت درد بيدرمان جنگ را حس كرده باشي و در گوشات طنين تمامي گريههاي مادران بي پسر به يادگار مانده باشد.وقتي پدرت را ، عمويت را، زنش را، پسر خاله و پسر عمهات را ديده باشي كه چگونه پيچيده لاي كفن در قبر ميشوند. نوشتن سخت است وقتي ديده باشي دوستات، همكلاسيات را، از زير آوار موشك با بدن پاره پاره در خون و خاك بيرون ميكشند وساعاتي ديگر در خاك سرد براي هميشه به يادگار ميگذارند. نوشتن سخت است، وقتي هواپيما و آن غرش دردناكش را ديده باشي و انسانهايي را كه براي نجات پرپر ميزنند و هر يك به سويي ميگريزند.نوشتن كاري سخت دشوار و بيهوده است.وقتي منطق جنگ فارغ از كلام تو به راه خود ادامه ميدهد وهر روز در گوشهاي از عالم هستي جان انسانهارابه خاطر دعوايي كه تو در هيچ سوي آن قرار نگرفتهاي ميگيرد وباز بيتابانه به مرگ انسانهايي ديگر فكر ميكند. فكر ميكند و هر روز نتيجه اين تفكر خشونتي ديگر است كه در گوشهاي ديگر اعلام وجود ميكند. و همه اين نمايش با كشتن چند انسان بيگناه ادامه مييابد.نوشتن كاري سخت بيمعنا است.چه آنكه ما را به هيچ سويي هدايت نميكند و دشواري انسان بودن را در چشممان دوچندان ميكند.كابوس آدمي، كابوس مرگ آدمي به راه خود ادامه ميدهد. هيچ چيز مانع از توقف كشتار انسانها نميشود. تخيل ما و كلمات بينام و نشان كاري از پيش نميبرند و خروج هر چه سريعتر نسل بشر از دايره انسانيت ادامه مييابد.درماندگان بر مداري معيوب درماندگي هر چه بيشتر خويش را تا لحظه آخر ادامه ميدهند و آن ديگران ديگر، تنها به خاطر لحظهاي بيشتر بر منطق خويش پاي ميفشارندوبه كشتن انسانهايي ديگر ادامه ميدهند. نوشتن سخت دشوار است،چه آنكه هيچ اشارتي به راهي نميكند و هيچ خشمي را فرو نمينشاند. ماتم گرفتگان عالم بيهيچ بهانهاي ميميرند و مرگ انديشان در تدابير خويش مرگ انسانها را به هيچ ميگيرند.كلمات بيمعني شدهاند. واژهها نارس به دنيا ميآيند و نوشتهها در دامان تخيل به رس ميرسند و ناقص الخلقه راه خويش را پي ميگيرند.جملات ما بازي خوردهاند. نبض ما در خواب ميزند و مرگ انسانهاهمچنان ادامه دارد. هر روز در جايي و هر لحظه در مكاني
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 weeks ago
No comments:
Post a Comment