سكوت، دسته گلي بود
ميان حنجره من
ترانه ساحل
نسيم بوسهي من بود و پلك باز تو بود
بر آبها پرندهي باد
ميان لانههاي صدها صدا پريشان بود
بر آبها
پرنده، بي طاقت بود
صداي تندر خيس
و نور، نور تر آذرخش
در آب آينهاي ساخت
كه قاب روشني از شعلههاي دريا داشت
نسيم بوسه و
پلك تو و
پرنده باد
شدند آتش و دود
ميان حنجره من
سكوت دسته گلي بود
سالهاست زور میزنم اما این دندهی لعنتی جا نمیرود⏤نسخه دوم
-
«اگه مجبور بشم اینو بگیرم باید یه پتو روش بکشم نبینمش.» این را سعید چند
هفته قبل از ناپدید شدنش گفت. از همین جملهی کوتاه که یادم است با مسخرگی
همیشگیاش ب...
4 weeks ago
No comments:
Post a Comment