Sunday, May 28, 2006

نگاهي به رمان" عقرب روي پله‌هاي راه‌آهن انديمشك" اثر حسين مرتضائيان آبكنار

عقرب روي پله‌هاي راه‌آهن انديمشك يا از اين قطار خون مي‌چكه قربان، تازه‌ترين اثر داستاني "حسين مرتضائيان آبكنار" روايتي ديگر از جنگ است. با اين حال در اين روايت قرار نيست كه نشاني از قهرمانان و پيروزي‌ها و موفقيت‌هاشان ببينيم. شخصيت‌هاي داستان در حاشيه زندگي مي‌كنند و تا‌كنون از زير سايه قهرمانان خارج نشده‌اند. اين نيرو‌هاي حاشيه يا به تعبيري بهتر سربازان اين‌بار در دل داستاني از "آبكنار" اين فرصت را مي‌يابند تا از سايه خارج شده خود را در معرض ديد يكايك ما قرار دهند.شايد از اين روست كه نويسنده در ابتداي داستان تاكيد مي‌كند كه تمامي صحنه‌هاي اين رمان واقعي است.نقطه آغاز گيرايي داستان با اين جمله"سرباز وظيفه مرتضا هدايتي،اعزامي برج يك شصت و پنج، از تهران، روي پله‌هاي راه‌آهن انديمشك نشسته بود و منتظر بود تا بيايند و او را هم بگيرند و ببرند."به اندازه كافي قدرت دارد تا نويسنده را به خواندن سطرها و كلمات بعدي ترغيب كند. ادامه داستان و كوتاه بودن فصول سرعت خوانش آن را بالا برده و تغيير زمان و مكان ها و موقعيت‌ها به خوبي در هدايت مخاطب به سمت جريان كلي رمان موثر واقع مي‌شود. "آبكنار" در خلق فضاها خود را به سبك خاصي پايبند نكرده، گاه از رئاليسم بهره مي‌گيرد گاه به سيلان ذهن پناه مي‌برد و در چند جا نيز از رئاليسم جادويي استفاده مي‌كند. اتفاقا در هر دو موقعيتي كه از اين سبك يا تكنيك استفاده كرده شكوه داستان را به اوج خويش مي‌رساند.سربازاني كه از دل اين تصوير نشان داده مي‌شوند خارج از آن كليشه‌هاي رسمي ديكته شده معمول زندگي مي‌كنند. با رنج‌ها و درد‌هاشان،گمنامي و زير ذره‌بين نبودن همين حاشيه‌هاباعث شده تا چهره دردناك جنگ در خاطراتشان براي هميشه ثبت شود. همين گمنامي است كه آنان را در موقعيتي تراژيك قرار داده تا سهمشان از همه اتفاقات جنگ دل‌خوش بودن‌ به پذيرش نقش ضد‌قهرمان در بازي كلمات باشد.نويسنده تمامي داستان را حول محور اين افراد شكل داده و پيش مي‌برد.آبكنار نثر خوبي دارد،بي خودي موقعيت‌ها را كش نمي‌دهد، در يكي از قسمت‌ها به زيبايي با وام‌گيري از عناصر واقعي طنزي هوشمندانه به كار مي‌برد كه به طور قطع از آن لذت مي‌بريد." زماني كه شيخي بدون ريش ..."با اين حال نويسنده آنجا كه مي‌خواهد از زبان محلي براي ديالوگ‌هاي بعضي شخصيت‌ها استفاده كند كارش با مشكل روبه‌روست. لهجه لري سر‌گروهبان سرشار از اشتباه است. در نوشتن به زير و بم كلمات توجه نشده و بيش از آن كه به لري نزديك باشد زباني من در آوردي نشان مي‌دهد.با اين حال پايان بندي داستان قوي از كار درآمده كه من يكي از اين پايان جادوئي لذت بردم"م م من...ش ش ش شهيد ش شدم!"عقرب روي پله‌هاي راه‌آهن انديمشك... را نشر ني چاپ و روانه بازار كرده است

No comments: