Saturday, May 20, 2006

آخرين شعر ماياكوفسكي

اين شعر را پس از خودكشي ماياكوفسكي در جيب او يافتند؛ظاهرا آخرين شعر اوست

ساعت از نه گذشته، بايد به بستر رفته باشي
راه شيري در جوي نقره روان است در طول شب
شتابيم نيست،با رعد تلگراف
سببي نيست كه بيدار يا كه دل‌نگرانت كنم
همانطور كه آنان مي‌گويند،پرونده بسته شد
زورق عشق به ملال روزمره در هم شكست
اكنون من و تو خموشانيم،ديگر غم سود و زيان اندوه و درد و جراحت چرا‌؟
نگاه كن چه سكوني بر جهان فرو مي‌نشيند
شب آسمان را فرو مي‌پوشاند به پاس ستارگان
در ساعاتي اين‌چنين، آدمي بر‌مي‌خيزد تا خطاب كند
اعصار و تاريخ و تمامي خلقت را



ترجمه:يوسف اباذري
كتاب شاعران
صفحه‌ي 237
انتشارات فرخ‌نگار وابسته به موسسه‌ي كارنامه

No comments: