كورسوي اميد داشتن نه آن است كه منتظر حادثه و اتفاق بنشيني تا به مدد بخت و اقبال فرصتي نصيبت شود و باز هم در آن فرصت لحظهاي اتفاق بيفتد تا آن لحظه به مراد دلت تعبير شود . آنگاه در پس اين همه اتفاق رنگارنگ همه چيز همان شود كه تو خواستهاي و از بخت خويش مراد گرفتهاي. نه؛كورسوي اميد اين لحظه نيست. اصلا وجود ندارد. اگر قرار است بدين گونه شكل بگيرد.كورسوي اميدي داشتن و دل بستن به آن هر چه باشد اين نيست. كورسوي اميد لحظهاي از رنج توست كه قرار است در زمان خودش به بار بنشيند و ثمر بدهد.تلاش توست حتي اگر نزد همگان بي معني باشد و فاقد ارزش.كورسوي اميد قسمتي از توانايي آدمي است در ادامه راهي كه پي گرفته است و بدان اميدوار است.با اين حال اين تلاش تنها زماني بي معنا خواهد بود كه از دايره عقل خارج شده و در كوره راه حماقت بيفتد.كور سوي اميد هر كسي تنها به اندازه تلاش او عظمت خواهد داشت. آن كه آرزوي واهي دارد و دل بدان ميسپارد و برايش متحمل رنجي نميشود،نه اميدي بر اوست نه لحظهاي كه تاريخش در آن شكل ميگيرد
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 weeks ago
No comments:
Post a Comment