نميدانم اين خبر تا چه اندازه صحت دارد و نقل آن تا چه اندازه درست. دوستي به نقل از يك منبع كاملا موثق ميگفت كه چندي پيش بهمن محصص هنرمند شهير ايراني به كشور مراجعه كرده و يك راست به سراغ آثار هنري خويش رفته و با اره برقي به جان آنها افتاده است. همه را از بين برده و براي آنكه اثري از آنها باقي نماند در جايي ديگر همه را زير نظر خود در كوره انداخته وسوزانده و ذوب كرده است.از قرار معلوم در ميان آن آثار تنها يك اثر سالم مانده و آن نيز اكنون سهم راننده آژانسي شده كه محصص را به مكان مورد نظر برده و به تقاضاي او در اين كار به وي كمك كرده است. راننده آژانسي كه نه محصص را ميشناخته و نه با آثار هنري او آشنايي داشته است.ظاهرا در حين تخريب اين آثار راننده مورد نظر يكي از مجسمه ها را پسنديده و محصص نيز آن را به او تقديم كرده است. من دليل انجام چنين كاري را از سوي محصص نميدانم،اما پيش از اين شنيده و خوانده بودم كه برخي نويسندگان وجود داشتهاند كه در شرايط روحي خاصي آثار خود را از بين بردهاند. هر چه هست خبر مورد نظر بد جوري ناراحتم كرده است. خب البته از ملتي كه اين روزها تمام فكر و ذكرش شده پيدا كردن يك سي دي، چندان نميتوان انتظار داشت كه مثلا محصص را بشناسند و قدر كارهاي او را بدانند.براي اين ملت در حال حاضر پيدا كردن آن سي دي از نان شب هم واجبتر شده است. پس شايد اگر از اين زاويه به موضوع نگاه كنيم به جاي ناراحتي بتوانيم به عظمت كار محصص بهتر پي ببريم.عملي در جهت نفي تمام گذشته هنري خود در خاكي كه مدتهاست كه خاك نيست. خاكي در خور كيفر. و چه كيفري بالاتر و والاتر از اين كه هنرمندي در قد و قواره محصص تمامي آثار خود را كه روزي در اين خاك به وجود آورده بود از بين ببرد.حالا بهتر به نتيجه اخلاقي داستان كيفر آتش اثر الياس كانتي پي ميبرم. آنجا كه قهرمان داستان در كتابخانه خويش آتش ميزند و خود را ميان شعلههاي سوزان كتابها رها ميكند.عملي اين گونه در جهت محو گذشته، به معناي محو خاطره از خاطر ناساز جماعتي است كه مدتهاست در مسير زوال پيش ميرود. ملتي كه پيدا كردن يك سي دي براي او به با ارزش ترين كار ممكن تبديل شده باشد، مستوجب چه عقوبتي است.راستي اثر هنري به چه درد اين ديار ميخورد؟
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 weeks ago
No comments:
Post a Comment