در میان قضایای مکتبی که بنابر آن هیچ چیزی وجود ندارد که با چیز دیگری جبران نشده باشد، قضیه ای هست که اهمیت نظری بسیار کمی دارد، اما ما را در اواخر یا ابتدای قرن دهم به متفرق شدن روی کره زمین کشاند. قضیه با این چند کلمه بیان شده است: رودی وجود دارد که آب آن جاودانگی می بخشد؛ پس باید در جایی، رود دیگری باشد که نوشیدن از آب آن جاودانگی را از میان ببرد. تعداد رودها بی نهایت نیست؛ یک مسافر جاودان که جهان را بپیماید، روزی از همه آنها خواهد نوشید
بورخس
کتابخانه بابل
ترجمه کاوه سید حسینی
ص23
No comments:
Post a Comment