Saturday, May 05, 2007

قصه زمان و زخمهاي آدمي


در حال كندن شاخه‌هاي خشك درخت مرغ بهشت خود است. هر بار كه صداي اتومبيلي را مي‌شنود به آن تكيه مي‌زند. زن هرگز خانه قديمي را در پس پرچيني ختمي درخت‌هاي سر به فلك كشيده در خم جاده كثيف نخواهد يافت. بخصوص يك گرينگو دومينيكني كه با اتومبيل كرايه‌اي و نقشه‌اي در دست دنبال نام خيابان‌ها بگردد! دده امروز صبح در آن موزه كوچك به تلفن او جواب داده بود.آيا مي‌تواند دده را ببيند و با او درباره خواهران ميرابال گفت‌وگو كند؟ اينجا زاده شده اما سال‌ها ست كه در آمريكا زندگي مي‌كند. براي اين متاسف است. چون اسپانيايي‌اش خيلي خوب نيست. آن جا خواهران ميرابال را نمي‌شناسند. براي اين موضوع نيز متاسف است، چون فراموش كردن آنها جنايت است. اين قهرمانان گمنام مخفي و چه و چه...« در زمانه پروانه‌ها» اثر «خوليا آلوارز» شاعر و نويسنده برجسته آمريكايي دومينيكني تبار اينگونه آغاز مي‌شود. آلوارز در سال 1950 از خانواده‌اي سياسي در شهر نيويورك آمريكا به دنيا آمده است. خانواده وي در دهه 1950 براي ادامه زندگي به جمهوري دومينيكن بازگشت ولي به دليل فعاليت سياسي پدر و عمويش از نو مجبور به مهاجرت به آمريكا شدند. خواهران ميرابال، پاتريا، ميندوا و ماريا ترسا، تنها زاده تخيل نويسنده كتاب حاضر نيستند. آنها زناني واقعي‌اند كه در زمان ديكتاتوري سياه «تروخيو» در دومينيكن به مبارزه برخاستند و به‌عنوان نماد مقاومت شناخته شدند. ديكتاتوري تروخيو در دومينيكن را براي نخستين بار در ادبيات «گراهام گرين» با كتاب «مقلدها» به جهان معرفي كرد. بعد از آن نيز «ماركز» در «پاييز پدرسالا‌ر» و «يوسا» در «سوربز» به بررسي آن پرداختند.خوليا آلوارز نيز در كتاب حاضر به زندگي خواهران ميرابال در ديكتاتوري تروخيو مي‌پردازد. آنها كه به پروانه‌ها معروف بودند، در روز 25‌نوامبر 1960 به دست مزدوران ديكتاتور به قتل رسيدند. اين روز از سال 1991 در سراسر جهان به‌عنوان روز جهاني مبارزه با خشونت عليه زنان به رسميت شناخته شده است.در زمانه پروانه‌ها با ترجمه «حسن مرتضوي» و از سوي نشر «ديگر» چاپ و روانه بازار كتاب شده است. اين داستان برپايه واقعيت‌هاي تاريخي نوشته شده كه در پي‌نوشت نويسنده به آنها اشاره كرده است. بازار كتاب در روزهايي كه جنب‌وجوش چنداني درآن مشاهده نمي‌شد، شاهد چاپ و انتشار كتاب‌هاي ديگري نيز بود. «تا تو هستي» اثر «مارك لوي» با ترجمه «مهدي طارمي (سرداني) يكي از اين كتاب‌ها است. متاسفانه مترجم هيچ مقدمه‌اي درباره نويسنده و كتاب او ارائه نداده است. تنها در قسمت شناسنامه كتاب اين اثر در ميان داستان‌هاي فرانسه در قرن بيستم قرار داده شده است. «تا تو هستي» را نشر «ني» چاپ و روانه بازار كرده است. در قسمتي از اين كتاب مي‌خوانيم: «آرتور من، خب، بالا‌خره به خانه خودت برگشتي. زمان همه زخم‌ها را درمان مي‌كند. گرچه جاي بعضي از زخم‌ها مي‌ماند. در اين چمدان، تمام خاطرات و يادگاري‌هاي من جمع شده‌اند كه به تو و به زماني كه هنوز تو نيامده بودي مربوط است و چيزهاي ديگري كه نمي‌توانستم براي تو بازگو كنم. چون هنوز كودك بودي. تو مادرت را حالا‌ با چشم ديگري باز خواهي شناخت و خيلي چيزهاي تازه كشف خواهي كرد. من مادر تو بودم، زني با ترس‌ها و ترديد‌ها، شكست‌ها، پشيماني‌ها و پيروزي‌هايش در راهنمايي‌ها و پند و اندرزهايي كه به تو دادم و چه بسا بيش از اندازه هم بود، اشتباه‌هايي هم داشته كه شمار آن هم كم نبوده است

No comments: