بهترين راه مواجهه با ديگري آن است كه حتي متوجه رنگ چشمان او نشويد! وقتي آدمي رنگ چشمها را مشاهده ميكند، در رابطه اجتماعي با ديگري قرار نميگيرد. البته ترديدي نيست كه ادراك حسي ميتواند بر رابطهي آدمي با چهرهي ديگري مسلط شود، ليكن خود چهره به طور مشخص همان چيزي است كه نميتوان آن را به موضوع ادراك تقليل داد.مسئله نخست، حالت عمودي چهره است، بي حفاظ بودن آن. پوست صورت عريانترين و تهيدستترين جزو آدمي است.چهره بيش از همه عريان است، گرچه عريانياش موقر و مطبوع است. چهره در عينحال تهيدستترين است: نوعي فقر ذاتي در چهره وجود دارد؛ تلاش آدمي براي مخفيكردن اين فقر با قيافه گرفتن، با ادا درآوردن، مويد همين نكته است. چهره بيحفاظ و در معرض تهديد است،تو گويي ما را به انجام عملي خشونتبار دعوت ميكند. در عينحال، چهره همان چيزي است كه ما را از كشتن منع ميكند.
اخلاق و نامتناهي
گفتگوهاي امانوئل لويناس و فليپ نمو
ترجمه مراد فرهادپور و صالح نجفي
انتشارات فرهنگ صبا
ص100
No comments:
Post a Comment