آدمی به مرور زمان با شکل تقدیرش در هم می آمیزد.آدمی در دراز مدت بدل به شرایط تقدیرش می شود. پیش از این که رمز گشا یا کین خواه باشم،پیش از اینکه کاهن خداوند باشم، من یک زندانی بودم.از هزار توهای پایان ناپذیر خواب ها انگار به خانه ام بازگشتم،به زندان دشخوار.نموری اش را ستایش کردم،جاگوارش را ستایش کردم،باریکه ی نورش را ستایش کردم،تن سالیده ی دردمندم را ستایش کردم،ظلمت و سنگ را ستایش کردم.
الف
داستان مکتوب خداوند
ترجمه محسن طاهر نوکنده
نشر: امیرخانی
ص154
No comments:
Post a Comment