Thursday, March 24, 2016

تو چطوري مي تواني بفهمي

زن دستش را رها نكرد( تنها مي نشيند و به ياد مي آرد) مانده بود كه چرا بايد ناچار به گزينش باشد از ميان آنان كه مشتاق ملعنت مرگ بودند و با اين همه در واپسين دم حيات در پي تفاهم بودند و آنان كه مرگ را عطيه زندگي مي دانستند اما از اين عطيه رو بر مي تافتند، پذيرايش نبودند. دست زمخت پيرمرد را با حلقه سنگين ازدواجش نوازش مي كرد. با مهري كه در دلش بيدار مي شد، تنها چيزي كه بر زبانش آمد اين بود:" پس تو چه طور مي تواني بفهمي كه شكست خوردن چه معني دارد؟ "

كارلوس فوئنتس
گرينگوي پير
ترجمه ي عبدالله كوثري

No comments: