آقاي ساراماگو مرده و اكنون بخشي از «همه نامها» شده است. روايت او را از مرگ ميتوان در آثاري چون «هجوم دوباره مرگ» و «همه نامها» مورد مطالعه قرار داد. اگر سخن او را بپذيريم كه روزگاري گفته بود:« ادبيات بر جمعيت جهان افزوده است. » ناچار از گفتن اين جمله هستيم كه با مرگ او از اين پس همه نامهايي كه برايمان خلق كرد در ما به زيستن ادامه خواهند داد. چنين است كه با هر كلمهاي كه از او ميخوانيم ضربان اين نويسنده را نيز در قلب خود احساس ميكنيم.كلمات ساراماگو، همه آثار ارزشمندي كه به نام ادبيات خلق كرد ، روايتگر تنهايي انسان بود. انساني كه در جهان امروز از تنهايي سهمي بزرگ به ارث برده و در جدال با جهان بيرون ناچار از پناه بردن به تنهايي خود ساخته در درون خويش شده است. به احترام او كه آوازهاي در ادبيات داشت، ميتوان براي يك بار ديگر به دنياي كلمات بسياري كه آفريد سفر كرد.
سالهاست زور میزنم اما این دندهی لعنتی جا نمیرود⏤نسخه دوم
-
«اگه مجبور بشم اینو بگیرم باید یه پتو روش بکشم نبینمش.» این را سعید چند
هفته قبل از ناپدید شدنش گفت. از همین جملهی کوتاه که یادم است با مسخرگی
همیشگیاش ب...
4 weeks ago