کتاب کوچک "چرا ادبیات" نوشته "یوسا " با ترجمه دلنشین" عبدالله کوثری"از سوی انتشارات "لوح فکر"چاپ و روانه بازار نشر شد.این کتاب در واقع از سه مقاله کوتاه تشکیل شده که به نوعی می توان آنها را مانیفست "یوسا" به شمار آورد. نوشته هایی لذت بخش و زیبا که از لحن روان وموجزی برخورداراست. یوسا با این لحن روان معنای عمیقی در پشت کلمات قرار داده ، این سبک نوشتن می تواند برای بعضی از روشنفکران وطنی که عاد ت عجیب پیچیده نوشتن را به عنوان یک حسن به شمار می آورند، درس خوبی به شمار آید. برای آشنایی بهتر با این کتاب کوچک و زیبا چند قطعه کوتاه آن را انتخاب کرده ام .
جامعه بدون ادبیات ، یا جامعه ای که در آن ادبیات مثل مفسده ای شرم آور به گوشه کنار زندگی اجتماعی وخصوصی آدمی رانده می شود و به کیشی انزوا طلب بدل می گردد، جامعه ای است محکوم به توحش معنوی و حتی آزادی خود را به خطر می اندازد. ص۱۱
ما در مقام خوانندگان سروانتس ،شکسپیر،دانته و تولستوی یکدیگر را در پهنه ی گسترده مکان
و زمان درک می کنیم وخود را اعضای یک پیکر می یابیم، زیرا در آثار این نویسندگان چیزهایی می آموزیم که سایر آ دمیان نیز آموخته اند، و این همان وجه اشتراک ماست به رغم طیف وسیعی از تفاوت ها که ما را از هم جدا می کند.ص۱۳
جامعه ای بی خبر از خواندن که از ادبیات بویی نبرده ،همچون جامعه ای از کر ولال ها دچار زبان پریشی است و به سبب زبا ن ناپخته و ابتدای اش مشکلات عظیم در برقراری ارتباط خواهد داشت. ص۱۷
ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسند ند ، برای آنان که از زندگی بدان گونه که هست راضی هستند، چیزی ندارد که بگوید. ادبیات خوراک جانهای نا خرسند و عاصی است، زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند. انسان به ادبیات پناه می آورد تا نا شاد مان ، نا کامل نباشد. تاختن در کنار روسینانته(مرکب مشهور دن کیشوت) زار و نزار و دوش به دوش شهسوار پریشان دماغ لامانچا ، پیمودن دریا بر پشت نهنگ، همراه باناخدا اهب(شخصیت اول رمان نهنگ سفید اثر هرمان ملویل) سرکشیدن جام آرسنیک همراه با مادام بواری، این همه راههای است که ما ابداع کرده ایم تا خود را از خطاها و تحمیلات این زندگی نا عادلانه خلاص کنیم ، زندگی ای که ما را وا می دارد همیشه همان باشیم که هستیم، حال آنکه ما می خواهیم بسیار آدمهای متفاوتی باشیم، تا بسیاری از تمنا هایی را که بر ما چیره اند پاسخ بگوییم. ص۳۳
جامعه بدون ادبیات ، یا جامعه ای که در آن ادبیات مثل مفسده ای شرم آور به گوشه کنار زندگی اجتماعی وخصوصی آدمی رانده می شود و به کیشی انزوا طلب بدل می گردد، جامعه ای است محکوم به توحش معنوی و حتی آزادی خود را به خطر می اندازد. ص۱۱
ما در مقام خوانندگان سروانتس ،شکسپیر،دانته و تولستوی یکدیگر را در پهنه ی گسترده مکان
و زمان درک می کنیم وخود را اعضای یک پیکر می یابیم، زیرا در آثار این نویسندگان چیزهایی می آموزیم که سایر آ دمیان نیز آموخته اند، و این همان وجه اشتراک ماست به رغم طیف وسیعی از تفاوت ها که ما را از هم جدا می کند.ص۱۳
جامعه ای بی خبر از خواندن که از ادبیات بویی نبرده ،همچون جامعه ای از کر ولال ها دچار زبان پریشی است و به سبب زبا ن ناپخته و ابتدای اش مشکلات عظیم در برقراری ارتباط خواهد داشت. ص۱۷
ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسند ند ، برای آنان که از زندگی بدان گونه که هست راضی هستند، چیزی ندارد که بگوید. ادبیات خوراک جانهای نا خرسند و عاصی است، زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند. انسان به ادبیات پناه می آورد تا نا شاد مان ، نا کامل نباشد. تاختن در کنار روسینانته(مرکب مشهور دن کیشوت) زار و نزار و دوش به دوش شهسوار پریشان دماغ لامانچا ، پیمودن دریا بر پشت نهنگ، همراه باناخدا اهب(شخصیت اول رمان نهنگ سفید اثر هرمان ملویل) سرکشیدن جام آرسنیک همراه با مادام بواری، این همه راههای است که ما ابداع کرده ایم تا خود را از خطاها و تحمیلات این زندگی نا عادلانه خلاص کنیم ، زندگی ای که ما را وا می دارد همیشه همان باشیم که هستیم، حال آنکه ما می خواهیم بسیار آدمهای متفاوتی باشیم، تا بسیاری از تمنا هایی را که بر ما چیره اند پاسخ بگوییم. ص۳۳
No comments:
Post a Comment