خيابان هاي بي قاعده و فرتوت تهران با آن مغازه هاي ناهماهنگ در کنار هم قرار گرفته ، تبلور تمامي آن چيزي به شمار مي آيند که در اينجا تحت عنوان بخشي از جهان «مصرف زده توسعه نيافته» به آن مي نگريم. تمامي اجزاي اين خيابان ها با آن ساختار توسعه نيافته و بي نظم خود در تلاش براي کشف رمز استعدادهاي نهفته اي به سر مي برند که انگار در درون همه ما به امانت سپرده شده اند. اين مجموعه ناهماهنگ با استفاده از منطق مسخره «سودآوري به هر قيمت» توده هاي فريب خورده را بيش از پيش به خود جذب مي کند.اينجاست که خيابان هاي تهران با منظره نازيباي خويش در جايگاه يک اثر هنري به ما معرفي شده تا از اين طريق برخورد ناآگاهانه و غير ارادي ما با مجموعه غيرمنطقي تهران کاملا درونی شده در نتيجه به آن سمتي که او دوست دارد هدايت شويم
به اعتقاد من خيابان هاي تهران سمبل نازيباي آن دنياي ناهشيار سرمايه پسندي است که اتفاقا از سر تدبير چنين ساخته و پرداخته شده تا ما را از روي غفلت به دام اندازد.توده هاي فريب خورده در اين خيابان هاي طولاني در فرايند انتقال به حوزه مصرف با ذائقه اي تغيير يافته در حالي که از بي نظمي شکل گرفته در اين خيابان ها آگاهي کامل دارند به سمت آنها جذب مي شوند. اينجاست که در بخشي از ساعات روز اغذيه فروشي هاي تهران پذيراي تجمع آدمهايي است که بر در مغازه ها رديف مي شوند.انبوه ساختمان هاي تجاري ، مغازه هاي بي شمار، انواع خودرو، جمعيت ، موتورهايي که بي محابا از لابلاي آدم و ماشين ديوانه وار مي گذرند، حجم انبوه توده هاي فريب خورده در کنار مغازه ها، تابلوهاي نازل تبليغاتي در انفجار رنگ هاي ناهماهنگ بر سر در مغازه ها همه و همه دست به دست هم مي دهند تا خوشي و لذت آدمي را تباه سازند و مصرف انبوه و بي شکل را جايگزين آن سازند.عجب آن که تماشاچي فريب خورده خود جذب اين ساختار مي شود ، در درياي آدميان غرق مي شود تا اين گفته آدورنو در جهان اين سوي جغرافيا به تمامي اثبات شود که انسان «در مقام يک فرد امري به تمام مصرف شدني و کاملا بي اهميت است.» بي اهميت از آن رو که دنياي سرمايه پسند بر هويت انساني او پيشي گرفته در نتيجه ارزش او در مقام مقايسه با جغرافياي اطراف به فراموشي سپرده مي شود. در اينجا پول حرف اول را مي زند. در مقابل پولي که در گوشه و کنار اين خيابان ها رد و بدل مي شود ، خدمات ارائه شده به مشتري ناچيز مي نمايد. اقشار پايين دست يا انسان هاي تازه شکل گرفته شهري به عنوان مخاطبان جريان تجاري پا گرفته در اين خيابان ها هنگامي که به هر يک از آن خيابان ها قدم مي گذارند در آن حل مي شوند. توده فريب خورده در نهايت درماندگي قرباني کالاهاي ارائه شده مي شوند
در چنين وضعيتی چشيدن غذاي آلوده و نازل يا خريد کالاهاي متوسط با انواع قيمت هاي عجيب و غريب نه تنها باعث تاسف مشتري درمانده نمي شود که از سوي او به عنوان يک افتخار نيز مورد تکريم قرار مي گيرد. انسان حاشيه اي در چنين شهري با تمامي انرژي بي پشتوانه است.او مشاعر خود را از دست داده است
آنجا که در تقلا براي گريز از حاشيه نشيني خود به عنصر پول پناه مي برد، مشتري خيابان هاي تهران مي شود. پيتزاي نازل و کم مايه مي خورد، توليدات انبوه کارخانه داران بي سليقه در مغازه هاي فراوان برج هاي تجاري اين قسمت به آساني به فروش مي رسد تا خيابان هاي تهران غريبه جستجوگر نابالغ را به خود جذب کند. او را که به محض ورود به چنين خياباني فريب خورده يکبار و ديگر فريب مي دهند. او محصول طبيعي منطق ناخوشايند و ديوانه کننده دنياي سود و سرمايه است. در جستجوي تصاوير گمراهي ، فريب خورده ، نابالغ ، مسخ
به اعتقاد من خيابان هاي تهران سمبل نازيباي آن دنياي ناهشيار سرمايه پسندي است که اتفاقا از سر تدبير چنين ساخته و پرداخته شده تا ما را از روي غفلت به دام اندازد.توده هاي فريب خورده در اين خيابان هاي طولاني در فرايند انتقال به حوزه مصرف با ذائقه اي تغيير يافته در حالي که از بي نظمي شکل گرفته در اين خيابان ها آگاهي کامل دارند به سمت آنها جذب مي شوند. اينجاست که در بخشي از ساعات روز اغذيه فروشي هاي تهران پذيراي تجمع آدمهايي است که بر در مغازه ها رديف مي شوند.انبوه ساختمان هاي تجاري ، مغازه هاي بي شمار، انواع خودرو، جمعيت ، موتورهايي که بي محابا از لابلاي آدم و ماشين ديوانه وار مي گذرند، حجم انبوه توده هاي فريب خورده در کنار مغازه ها، تابلوهاي نازل تبليغاتي در انفجار رنگ هاي ناهماهنگ بر سر در مغازه ها همه و همه دست به دست هم مي دهند تا خوشي و لذت آدمي را تباه سازند و مصرف انبوه و بي شکل را جايگزين آن سازند.عجب آن که تماشاچي فريب خورده خود جذب اين ساختار مي شود ، در درياي آدميان غرق مي شود تا اين گفته آدورنو در جهان اين سوي جغرافيا به تمامي اثبات شود که انسان «در مقام يک فرد امري به تمام مصرف شدني و کاملا بي اهميت است.» بي اهميت از آن رو که دنياي سرمايه پسند بر هويت انساني او پيشي گرفته در نتيجه ارزش او در مقام مقايسه با جغرافياي اطراف به فراموشي سپرده مي شود. در اينجا پول حرف اول را مي زند. در مقابل پولي که در گوشه و کنار اين خيابان ها رد و بدل مي شود ، خدمات ارائه شده به مشتري ناچيز مي نمايد. اقشار پايين دست يا انسان هاي تازه شکل گرفته شهري به عنوان مخاطبان جريان تجاري پا گرفته در اين خيابان ها هنگامي که به هر يک از آن خيابان ها قدم مي گذارند در آن حل مي شوند. توده فريب خورده در نهايت درماندگي قرباني کالاهاي ارائه شده مي شوند
در چنين وضعيتی چشيدن غذاي آلوده و نازل يا خريد کالاهاي متوسط با انواع قيمت هاي عجيب و غريب نه تنها باعث تاسف مشتري درمانده نمي شود که از سوي او به عنوان يک افتخار نيز مورد تکريم قرار مي گيرد. انسان حاشيه اي در چنين شهري با تمامي انرژي بي پشتوانه است.او مشاعر خود را از دست داده است
آنجا که در تقلا براي گريز از حاشيه نشيني خود به عنصر پول پناه مي برد، مشتري خيابان هاي تهران مي شود. پيتزاي نازل و کم مايه مي خورد، توليدات انبوه کارخانه داران بي سليقه در مغازه هاي فراوان برج هاي تجاري اين قسمت به آساني به فروش مي رسد تا خيابان هاي تهران غريبه جستجوگر نابالغ را به خود جذب کند. او را که به محض ورود به چنين خياباني فريب خورده يکبار و ديگر فريب مي دهند. او محصول طبيعي منطق ناخوشايند و ديوانه کننده دنياي سود و سرمايه است. در جستجوي تصاوير گمراهي ، فريب خورده ، نابالغ ، مسخ
No comments:
Post a Comment