داستان" گدا" اثر "نجيب محفوظ" كه به تازگي با ترجمه" محمد دهقانی" از سوي انتشارات نيلوفر چاپ و روانه بازار شده است حكايت وضعيت روشنفكري عقيم و بيمار در جهان سوم است.دنيايی كه هنوز هم در بعضي نقاط آن عنوان روشنفكر گناهي نابخشودني به شمار مي آيد.روشنفكري بيمار وعقيمي كه نه تنها قوت رهبري جامعه كه حتي توانايی حرکت خويش را هم از دست داده است."عمر"به عنوان شخصيت اصلي اين داستان از آن دسته آدم هايی است كه در روزگار جواني تحت تاثير تمايلات انديشگي چپ در دستگاه فكري خويش به تغير جهان مي انديشيده است.با اين فكر او به شخصيت عملگرايي تبديل شده كه روزگاري به قصد تغيير جهان حركت انقلابي انجام مي داده است."عمر"اما در دنياي جديد چه حرفي براي گفتن دارد؟بعد از سپري شدن آن شور اوليه و انقلابي چه شعوري جايگزين درك انقلابي خود کرده است؟"عمر" به عنوان نماد اين روشنفكري چگونه مي انديشد؟به دنياي پيرامون چگونه مي نگرد؟آن چه در اين داستان دنبال
مي شود پيگيري حكايتي است كه خواننده داستان در انتهاي آن به پاسخ اين سوالات دست پيدا كند."عمر" به عنوان نماد اين روشنفكري عقيم و بيمار، بي انگيزه و بي هويت است.اين بي انگيزگي در منش شخصيتي او را به شخصيتي زنباره تبديل مي كند.مفهوم خانواده در دنياي ذهني او فاقد معنا مي شود."زينب"همسري كه به خاطر عشق به او تغيير مذهب داده و هنوز هم عاشقانه او را دوست ميدارد،از محبت "عمر" بي نصيب
مي ماند.عمر با حركتي تعمدي به خانواده خويش پشت پا ميزند،آنها را ترك مي كند تا در جستجوي درمان بيماريش به دامان زنها پناه ببرد.اين حركت مقطعي نيز به نتيجه نمي رسد.او نه تنها از خانواده كه از دامان زنهاي ديگر نيز دوري می كند.فاصله او با آرمانهاي اوليه اش در مواجهه با" مصطفي" و "عثمان "به عنوان دوستان و همرزمان دوران جوانی خوبي قابل مشاهده است.فاصله او با شعر و ادبيات و هنر را نيز در برخورد با دختر شاعرش مشاهده مي كنيم.عمر بيمار است.او همان روشنفكر بيمار جهان سومي است كه به نوشته مترجم اثر" آرمان هاي بلندش را با آپارتمانهاي بلند عوض كرده است "روشنفكري بيماري كه در اثر نداشتن چارچوبهاي منظم در دستگاه فكري خودهمواره ميان الحاد و عرفان ،ميان غربي و شرقي ديدن دنيا در حالت دو گانگی و در وضعيت" نه اين و نه آن "يا "هم اين و هم آن " به سر مي برد." محفوظ "در اين اثر با نثري خيره كننده به پرداخت دنياي اين روشنفكر و چنين نحله ای از روشنفكري مي پردازد.تمهيدات به كار گرفته شده در اين اثر در فرم داستان از توانايي "محفوظ" خبر مي دهد.تغيیرات پياپي در زاويه ديد راوي با روايت كلي اثر كاملا هماهنگ است و زيبايی اين داستان را دو چندان کرده است
مي شود پيگيري حكايتي است كه خواننده داستان در انتهاي آن به پاسخ اين سوالات دست پيدا كند."عمر" به عنوان نماد اين روشنفكري عقيم و بيمار، بي انگيزه و بي هويت است.اين بي انگيزگي در منش شخصيتي او را به شخصيتي زنباره تبديل مي كند.مفهوم خانواده در دنياي ذهني او فاقد معنا مي شود."زينب"همسري كه به خاطر عشق به او تغيير مذهب داده و هنوز هم عاشقانه او را دوست ميدارد،از محبت "عمر" بي نصيب
مي ماند.عمر با حركتي تعمدي به خانواده خويش پشت پا ميزند،آنها را ترك مي كند تا در جستجوي درمان بيماريش به دامان زنها پناه ببرد.اين حركت مقطعي نيز به نتيجه نمي رسد.او نه تنها از خانواده كه از دامان زنهاي ديگر نيز دوري می كند.فاصله او با آرمانهاي اوليه اش در مواجهه با" مصطفي" و "عثمان "به عنوان دوستان و همرزمان دوران جوانی خوبي قابل مشاهده است.فاصله او با شعر و ادبيات و هنر را نيز در برخورد با دختر شاعرش مشاهده مي كنيم.عمر بيمار است.او همان روشنفكر بيمار جهان سومي است كه به نوشته مترجم اثر" آرمان هاي بلندش را با آپارتمانهاي بلند عوض كرده است "روشنفكري بيماري كه در اثر نداشتن چارچوبهاي منظم در دستگاه فكري خودهمواره ميان الحاد و عرفان ،ميان غربي و شرقي ديدن دنيا در حالت دو گانگی و در وضعيت" نه اين و نه آن "يا "هم اين و هم آن " به سر مي برد." محفوظ "در اين اثر با نثري خيره كننده به پرداخت دنياي اين روشنفكر و چنين نحله ای از روشنفكري مي پردازد.تمهيدات به كار گرفته شده در اين اثر در فرم داستان از توانايي "محفوظ" خبر مي دهد.تغيیرات پياپي در زاويه ديد راوي با روايت كلي اثر كاملا هماهنگ است و زيبايی اين داستان را دو چندان کرده است
No comments:
Post a Comment