قدمهاي يادگاري بر برف مانده بالاي كوه خط انداخته اند. روي برف ها تا چشم كار مي كند جاي قدمهاست كه تا بي انتها ادامه دارند . جاي قدمها چونان خطي مانده در پناه بلوط هاي عريان گم مي شود . برفي كه از چند روز پيش باريدن گرفته و كوهستان را سفيد سفيد كرده بود ، بند آمده است . جاي قدمها تازه اند و اين نشان مي دهد كسي كه از اين جا گذشته است بعد از بند آمدن برف بر اين زمين راه رفته است. ما پنج نفريم . كسي در بوران شب هاي پيش گمشده . ما را فرستاده اند تا در اين نقطه كوهستان كه برف بر زمين سرد آرام گرفته است . پي جوي نشاني اش باشيم . قدمها بي شمارند . يكي از ما كه با اين قسمت از كوه آشنايي بيشتري دارد گفته كه براي يافتن نشاني بايد قدم ها را دنبال كنيم و ما پذيرفته ايم . همان آشنا جلو افتاده و ما در پشت سر ، با چند قدم فاصله داريم مي رويم . هوا آنقدر سرد است كه تا مغز استخوانمان نفوذ كند و تني بلرزاند. ما تصميم خود را گرفته ايم و تا كنون از چند دره و چند پيچ و خم سخت گذشته ايم ، با اين همه جاي قدمها تمام نشده ، آنها به هيچ دره اي ختم نشده اند ، به انساني هم نرسيده اند . از كوهپايه به قله و از آنجا به دره منتهي شده اند ، اما در هيچ جا انساني نبوده است تا جاي قدمها به او برسد . هوا از سنگيني بارشي ديگر خبر مي دهد . اگر برف ببارد ، جاي قدمها از بين مي روند پس بايد به حركت سريع خود ادامه دهيم . بايد تندتر حركت كنيم ، بايد گمشده را پيدا كنيم . به ما
گفته اند « او را بيابيد » براي يافتنش تلاش بسيار كرده ايم . بايد پيش از برف دوباره اين اقدام عملي شود . و گرنه. . . از دره اي ديگر
مي گذريم . كوهپايه را تا سينه كش كوه بلندي يك نفس بالا مي رويم. خسته مي شويم . دونفرمان مي خواهند استراحت كنند و آنسوتر تخته سنگ بزرگي است . اگر بتوانيم آتش روشن كنيم مي توانيم با لقمه اي از گرسنگي رهايي پيدا كنيم . اما همراهمان از اين كار خودداري مي كند. همان كه پيش قراول گروه شده بود . بر مي گردد و با ندايي سخت مانع انجام اين كار مي شود . « وقت تنگه ، آسمونو نگاه كنيد ، هر آن ممكنه برف بياد.» پس جاي ماندن نيست . باز هم به حركت بر زمينه برفي كوهستان هاي صعب العبور ادامه مي دهيم . هوا با سوز غريبي همراه شده است. اين قدمها بلاخره به كجا مي رسند ؟ انسان اين قدمها كيست ؟ كجاست ؟ به كجا مي رويم؟ تا چند روز ديگر به اين كار ادامه
مي دهيم ؟ اگر برف ببارد آن گمشده براي هميشه در پس مه كوهستان تنهاي تنها باقي مي ماند. تا هوا اين گونه است تا سكوت اش به زيستن ادامه مي دهد بايد كار را تمام كرد . ما پنج نفريم ، در هواي سرد كوهستاني جنگلي كه برف همه جايش را پوشانده ، و سفيد كرده است . جاي قدمها را دنبال مي كنيم . بي آنكه بدانيم به كجا ختم مي شوند
بي آنكه انساني ببينيم . آسمان با ابرهاي متراكم اش از احتمال بارش ديگر خبر مي دهد . ما به دنبال گمشده اي مي گرديم ، پيش از آنكه برف ببارد . پيش از آنكه جاي قدمها محو شود . پيش از آنكه جاي قدمهامان گم شود
گفته اند « او را بيابيد » براي يافتنش تلاش بسيار كرده ايم . بايد پيش از برف دوباره اين اقدام عملي شود . و گرنه. . . از دره اي ديگر
مي گذريم . كوهپايه را تا سينه كش كوه بلندي يك نفس بالا مي رويم. خسته مي شويم . دونفرمان مي خواهند استراحت كنند و آنسوتر تخته سنگ بزرگي است . اگر بتوانيم آتش روشن كنيم مي توانيم با لقمه اي از گرسنگي رهايي پيدا كنيم . اما همراهمان از اين كار خودداري مي كند. همان كه پيش قراول گروه شده بود . بر مي گردد و با ندايي سخت مانع انجام اين كار مي شود . « وقت تنگه ، آسمونو نگاه كنيد ، هر آن ممكنه برف بياد.» پس جاي ماندن نيست . باز هم به حركت بر زمينه برفي كوهستان هاي صعب العبور ادامه مي دهيم . هوا با سوز غريبي همراه شده است. اين قدمها بلاخره به كجا مي رسند ؟ انسان اين قدمها كيست ؟ كجاست ؟ به كجا مي رويم؟ تا چند روز ديگر به اين كار ادامه
مي دهيم ؟ اگر برف ببارد آن گمشده براي هميشه در پس مه كوهستان تنهاي تنها باقي مي ماند. تا هوا اين گونه است تا سكوت اش به زيستن ادامه مي دهد بايد كار را تمام كرد . ما پنج نفريم ، در هواي سرد كوهستاني جنگلي كه برف همه جايش را پوشانده ، و سفيد كرده است . جاي قدمها را دنبال مي كنيم . بي آنكه بدانيم به كجا ختم مي شوند
بي آنكه انساني ببينيم . آسمان با ابرهاي متراكم اش از احتمال بارش ديگر خبر مي دهد . ما به دنبال گمشده اي مي گرديم ، پيش از آنكه برف ببارد . پيش از آنكه جاي قدمها محو شود . پيش از آنكه جاي قدمهامان گم شود
No comments:
Post a Comment