فرويد ظاهرا تلفن را دوست نداشت گرچه حتما عاشق گوش دادن بود. شايد احساس ميكرد، شايد به فراست ميديد كه تلفن همواره چيزي مصنوعي و بدصدا خواهد بود و آنچه را كه انتقال ميدهد صدايي عوضي و ارتباطي مصنوعي است...شكي نيست كه من ميخواهم آن جدايي را كه با تلفن ايجاد ميشود نفي كنم، درست مانند آن كودك كه ميترسد مادرش را از دست دهد مرتب به سيم تلفن چنگ ميزند.(ويني كوت:"براي مادري كه فرزندش مرتب به سيم تلفن چنگ ميزد و آن را محكم ميگرفت توضيح دادم كه فرزندش چون ميترسد نكند از او جدا شوي سيم را محكم ميچسبد. همانطور كه ما جدايي از دوستمان را با تلفن زدن به او نفي ميكنيم"به نقل از كتاب بازي و واقعيت).اما سيم تلفن وسيلهي انتقالي خوبي نيست؛زيرا نبايد آن را فقط يك سيم بيجان بدانيم.آن سرشار از معنا است، معناي آن نه در وصل، بلكه در فصل و فاصله است، صداي دلپذير و خستهاي را كه از پشت تلفن ميشنويم صدايي محوشونده و سراسر اضطراب است. از همهي اينها گذشته، صدا كه به من ميرسد، وقتي اينجا در گوشم است(وقتي با تقلاي زياد)زنده ميماند تازه صدايي است كه درست نميتوانم آن را تشخيص دهم. انگار از زير نقابي به گوشم ميرسد(به همين دليل ميگويند نقابهايي كه در تراژديهاي يوناني به كار ميرفت داراي نقشي جادويي بود، زيرا ميخواستند به صدا ماهيتي بدهند كه منشا آن عالم اسفل باشد، صدايي تحريف شده و بيگانه با شنونده، صدايي كه انگار از زيرزمين به گوش ميرسد). بنابراين صدايي كه از پشت تلفن ميشنويم هميشه در حال عزيمت است. اين صدا ما را دوبار تنها ميگذارد:يكبار با آوايش و بار دوم با سكوتش:حالا نوبت كيست كه صحبت كند؟همآهنگ با هم سكوت ميكنيم:تجمع دو خلا. صداي پشت تلفن هر لحظه ميگويد:ميخواهم تو را تنها بگذارم
رولان بارت
كتاب:پروست و من
ترجمه:احمد اخوت
نشر افق
ص 122-123
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 weeks ago
No comments:
Post a Comment