شنونده قصه همنشين قصه گوست ؛ حتي كسي كه قصه اي را ميخواند ، شريك اين همنشيني است . اما خواننده رمان بيش از هر خواننده ديگري منزوي است (چون حتي خواننده ي يك شعر هم ، گويي براي شنونده اي ديگر ، حاضر است آن را بلند بخواند ) . خواننده ي رمان در انزوا و تنهايي اش با حسادتي بيش از هر كس ديگر به موضوع رمان در مي آويزد ، تو گويي مهياي آن است تا آن را يكسره از آن خويش كند و فرو بلعد . او به واقع ويرانگر است و به سان آتشي كه در هيمه افتد ، مطالب را فرو مي بلعد . آن حس تعليق و هيجاني كه در سراسر رمان جاري است ، درست به سان بادي است كه زبانه آتش را تندتر و بازي شعله ها را تيز تر مي كند
والتر بنيامين
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 weeks ago
No comments:
Post a Comment