Saturday, January 14, 2006

مغاک تنهایی در ساختار یک اثر ادبی

لی لی پیچیده تر از آنی است که فکر میکردم.با این که داستان حول محور زندگی مجموعه ای از دوستان و به شکلی کلیدی تر بر روی زندگی "اولیویرا و لاماگا" می چرخد اما نمی توان به سادگی در مورد تمرکز نویسنده بر شخصیتی خاص صحبت کرد.لی لی در عین حال رمان بدون مرکزی است.تمهید نویسنده در به هم ریزی فصول به شما این اجازه را نمی دهد که در مورد وضعیت این رمان به آسانی صحبت کنید.شما به عنوان مخاطب حتی قادر به تشخیص جایگاه خود نیستید.شماره گذاری هر فصل با راهنمایی نویسنده در پایان فصول نصب شده تا دستیابی به راز این اثر آسانتر شود با این حال نمی توان خود را چندان به این شماره گذاری ها مقید کرد.نویسنده با ارجاعات دوباره به فصول خوانده شده به یکباره تنهایتان میگذارد تا بی کس و کار در دنیای مجازی اثری خیره کننده رها شوید.این تنهایی مدتی طول می کشد تشخیص جایگاه کاری دشوار است که باید به تنهایی و با توجه به ارتباطی که با این اثر برقرار کرده اید از پس آن برآیید.لی لی رمان آوانگاردی است که در درون خود چند داستان را پیش میبرد.متن دیالکتیک پیچیده ای دارد .با این که به نظر می رسد می توان داستان کتاب را به شکلی خطی پیش برد اما نمی توان تمثیل های بیشمار نویسنده و ارتباط آن با متن اصلی را نا دیده گرفت.روحیه انسانی شورشی در کل اثر قابل مشاهده است.انسانی که تنفس در فضای پاریسی نیز نتوانسته روحیه سرکش و نا آرام آرژانتینی او را درمان کند.اشاره ای در دل اثر نهفته که هنوز هم نتوانسته ام از شدت تکاندهندگی آن رهایی پیدا کنم"کژدم برای اینکه کژدم بودن خودشو انکار کنه خودشو با نیش میزنه اما برای اثبات این نبودن هم باید به کژدم بودن خود رجوع کنه"نوشتن در مورد این اثر سترگ کار بسیار دشواری است.لایه های تودر توی داستان آنقدر عمیقند که هرگونه شتاب در اظهار نظر در مورد آن انسان را به درون مغاک اثری خواهد انداخت که رهایی از آن به امری دشوار و دستن نیافتنی تبدیل می شود.لیلی 155 فصل دارد که برخی از فصول آن گاه به اندازه یک گزین گویه تقلیل پیدا می کند.

No comments: