بارش زيباي برف در تهران حال و هواي شهر را عوض كرده است. صبح راننده خطي گلايه مي كرد كه مسافري برگشته به كنايه گفته « آب افتاد دست يزيد» يعني كه برف آمده و حالا بايد به رانندهها التماس كرد.خلاصه آقاي راننده شاكي بود كه ما از اول صبح تو خطمون داريم كار ميكنيم چرا بايد همون اول صبح اينجوري به خدمتمون برسن؟حق داره بنده خدا، چند تايي ماشين تو خط بود. اما از اين كه بگذريم تعطيلي دبيرستانها هم به خاطر برف خيلي با حاله. تصور كنيد اين بچههاي شرور دبيرستاني به خاطر بارش شديد برف نميتونن برن سر كلاس، پس مدرسهشون تعطيل ميشه. اما همين قلندران خوش قد و بالا تو خيابان سرگرم برف بازي شدن و دارن تو خيابابون عر ميزنن و فحشهاي آبدار نصيب همديگه ميكنن.جل الخالق!آدم ميمونه تو حكمت اين تعطيلي دبيرستانها. اينا كه دارن تو خيابون از سر و كول هم بالا ميرن كي گفته نميتونن برن سر كلاس؟حالا تعطيلي مدارس ابتدايي و راهنمايي يه توجيهي داره، اما خدا وكيلي تعطيلي دبيرستان به خاطر برف سنگين هم از اون حرفهاست. برف سنگين كجا بود بابا، يه جوري خبر مينويسيم انگار تا حالا برف سنگين نديديم. يه برف زپرتي باريده تا شب هم آب ميشه، بي خيال ديگه.لااقل بنويسيم برف زيبا يه خورده احساسات عشقولانه گل كنه .د ر ضمن، اينقده به اين راننده ها گير ندين
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 months ago
No comments:
Post a Comment