Monday, June 26, 2006

در دفاع از فرهنگ مدرن

هر‌چه‌قدر عليه فرهنگ مدرن سخن بگوييم، يك حسن آن فراموش نمي‌شود و آن هم صداقتش است. فرهنگ‌هاي ديگر شايد آرمانهاي والاتر، مدينه فاضله‌هاي جذاب‌تر، يا واقعيت‌هاي رنگارنگ‌تري مطرح كرده باشند، يا در ظرايف و لطايف فرهنگي غناي بيشتري از خود نشان دهند، اما عصر مدرن همه آنها را براي رسيدن به حقيقت بدون آرايش و عاري از كذب فدا كرده است و به همين دليل است كه همه فاصله‌گذاري‌ها را كنار مي‌گذارد. فرد در اين فرهنگ مي‌خواهد خودش باشد، همانطور كه واقعا هست نه آنطور كه پايگاه اجتماعي‌اش نشان مي‌دهد، و اين همان اوجي است كه فرد مدرن ممكن است بدان دست يابد، نارضايتي از آن نوع رابطه با خويشتن كه توسط جامعه تعيين شده است.البته رسيدن به اين تعالي بي‌هزينه نيست. اول از همه احساس امنيت بر باد مي‌رود، احساسي كه فقط پايگاه اجتماعي دقيقا تعريف‌شده به آدمي مي‌دهد. در جامعه‌هاي سنتي منزلت‌مدار تصميم‌گيري آسان است، هر كس مي‌داند چه چيز را مي‌تواند آرزو كند و چه چيز ممكن است به دست آورد. درست بر‌عكس در زندگي مدرن هيچ پايگاه مطمئني وجود ندارد، فقط مبارزه بي‌پايان وجود دارد و بس. در اعصار پيشين فقط فقرا روياهاي نا‌محدود داشتند زيرا جامعه هيچ پاداش محدود واقعي براي آنها كنار نگذاشته بود. به اين معنا در جهان مدرن همه‌ي ما فقير شده‌ايم زيرا در دنياي مدرن، بي‌اطميناني و نا‌امني ديگر فقط سرنوشت اقشار پايين جامعه نيست، بلكه يكي از ويژگي‌هاي عصر جديد و همه انسانهاست.به نظر نخبگان سابق اين موضوع برخورنده مي‌نمايد. دچار بي‌اطميناني و نا‌امني شدن تجربه‌ي غم‌انگيزي است، اما راه را به سوي رشد اخلاقي و فرهنگي مي‌گشايد. اين كاملا اشتباه است كه تصور كنيم از ميان رفتن سلسله‌مراتب كهن و الگو‌هاي نظم قديمي نشانه‌هاي انحطاط اخلاقي و فرهنگي هستند، اگر جامعه ديگر نمي‌تواند مثل گذشته بر اساس سلسله‌مراتب ثابت و تغيير‌ناپذير خود مبنايي براي ارزيابي ما از خويشتن خويش فراهم آورد، مي‌بايست تلاش كنيم و الگو‌هاي جديدي براي ارزيابي خود بر اساس حقايق اصيل‌تر و عميق‌تر انساني به وجود آوريم. اين است وظيفه‌ي واقعي عصر مردم‌سالاري، وظيفه‌اي كه هنوز به انجام نرسيده است


دموكراتيك‌شدن فرهنگ
كارل مانهايم
ترجمه:پرويز اجلالي
نشر ني
ص116-117
چاپ اول
1385

No comments: