بهار ،بهاری دیگر .حکایت عمری است که تازه می شود و می رود .حکایت دنیایی که تغییر نکرده و به بهار رسیده است . همه بدبین شده ایم . اگر حوصله ای باقی مانده باشد تا در فضای مجازی وبلاگ های فارسی چرخی بزنم می توانم بهتر عمق این بدبینی را به شما نشان بدهم . مطالبی را که بچه ها در مقدم سال نو نوشته اند بخوانید ، فکر کنم با یک تحلیل محتوای ساده و معمولی بهتر می توان در مورد حضور بدبینی در این مطالب نظر داد. این هم برای خود حکایتی است . من که دوست ندارم این جمله برشت " آن کس که می خندد خبر هولناک را نشنیده است " شامل حالم بشه . اما چه کنیم . انگار سهم ما در نسبتمان با جهان کنونی چیزی بیش از این نیست . با این حال برای همه در سال جدید آرزوی موفقیت می کنم . اگه قرار باشه همین آرزو را هم برای همدیگر آرزو نکنیم که تلخی ماجرا را برای خود دو چندان کرده ایم . پس در حال حاضر می توان به همین آرزو دلخوش بود تا بعد . امیدوارم همه خوبی ها سهم همه انسانها بشه . تا دنیا شکل دیگری پیدا کنه . تا قشنگ تر از اینی که هست بشه و هزار چیز دیگر...همه به استراحت نیاز داریم . اما امیدوارم این استراحت شامل حال تفکر نباشه که عمری است در استراحت به سر می بره . اگه قرار باشه تو این روزهای تعطیل کتابی رو پیشنهاد بدم چند تا از کار های داسایوفسکی رو پیشنهاد می دادم . داسایوفسکی حضور برجسته ای تو جریان تفکر مغرب زمین داره و ادبیات امروز هنوز هم نتونسته از زیر سایه اش رهایی پیدا کنه. شما می توانید بسته به انتخاب و تمایل خود در دنیای این استاد بی بدیل فکر و سخن غوطه ور بشین. فقط فراموش نکنین که ورود به این دنیا با خودتونه ولی خروج از آن ... نه بهتره چیزی نگم . برادران کارامازوف شروعی خوبی است. فراموش نکنین که شما دارین از قله به سمت پایین حرکت می کنین
شش جهت است این جهان
-
پدر بزرگم همسن من که بود مرد. دقیقا همین سن. چهل و دو. زود مرد و مرگ
زودهنگامش به نوعی تاریخ نحیف خانواده ما را شکل داده. هر چه میگذرد این را
بیشتر میفهم...
3 weeks ago
No comments:
Post a Comment