Friday, May 01, 2009

روایت تلخ

حال بدی دارم. از شنیدن خبر اعدام دل آرا دارابی.تمام تلاش ها این بود که بخشش بزگوارانه شامل حالش شود که نشد. بحثم بر سر موضوعات حقوقی پرونده اش نیست. در این زمینه سر رشته ای ندارم.احساسم این بود که خانواده اولیای دم بعد از این که پرونده در معرض افکار عمومی قرار گرفته بود کمی خویشتن داری نشان می دادند و بخشش بزگوارانه را شامل حالش می کردند ، که نشد.نگاه حقوقی به پرونده این دختر از توان من یکی خارج است.پس از این زاویه توان تحلیل ندارم. تنها از موضع انسانی دلم می خواست اولیای دم دل آرا را می بخشیدند.اما متاسفانه اینگونه نشد. این پرونده و نتیجه تلخی که بر جای نهاد مرا یکبار دیگر به خاطرات خودم سوق داد.در لرستان من رسمی کهن وجود دارد به نام خون بس. معمول این است که قاتل را کفن پوشیده به خانواده مقتول می برند. در دستی کتاب خدا و در دستی دیگر شمشیر. به این معنی که ببخش به این کلام الهی .تا کنون نشنیده و ندیده ام که کسی کلام بخشش الهی را زیر پا بنهد. همواره سخن از بخشش بزرگوارانه بوده است.خون بس معنایی اینچنین دارد. با مفاد قرار دادی که از این طریق بین دو طایفه رد و بدل می شود کاری ندارم ، مهم این است که انسانی دیگر از بین نمی رود. و این همان معنای نهایی رسم خون بس است.حال در جهان مدرن، این رسم اجرا نمی شود. دل آرا اعدام می شود. نتیجه نهایی چیست؟ با حکم دادن به کشتن این دختر چه اتفاق تازه ای رخ می دهد؟آیا همه احساس تنفر با حکم اعدام فروکش می کند؟ پس این همه حکم انسانی در زمینه بخشش چه می شود؟تو را به خدا کمی در باب بخشش بیشتر مطالعه کنیم.

No comments: