Monday, September 08, 2008

انتظار پاییز

با بهاری که فرصت به چتر می دهد تا باز شود پیش از آنکه ابرها ببارند، سخنی نیست.چه فایده که باران ببارد بی آنکه دل نگران قطره هایش بوده باشیم تا خیس مان کنند.بهار در غافلگیری اش معنا می دهد. در خیره سری آشوبناک نا به هنگامش.در سبزی برگ های تازه جوانه زده درختانش که سیراب آب و هوای تازه اند. پاییز، اما اینگونه نیست. صبر جالبی دارد. اینگونه نباشد که پاییز نیست. فرصت می دهد که ابری بیاید و آسمانی دلش بگیرد. پاییز وقتی که بیاید قاصدک از شاخه خشک جدا می شود، تن به باد می سپارد و خبر رسان می شود. پاییز وقتی که بیاید مردمان کوه نشین زاگرس خدا خدا می کنند تا ابر غمگین پر حوصله اش زودتر ببارد، تا درختان آب تازه بنوشند و بلوط ها بر سر شاخه ها شیرین شوند. پاییز که بیاید خرمالوهای این درخت پیر در حیاط مانده آرام آرام رنگ می گیرند. فرصت می دهد که برگ ها تک تک بر زمین بریزند و فرش خاک شوند.اینگونه است که انتظار پاییز شیرین می شود. انتظار بارانی که ببارد و هوا تازه تر شود.

No comments: